مطالب دانشجويي

مطالب دانشجويي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

۷ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 30 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 21

مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

در 21  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

 

انگيزش:

    پژوهشگران همواره از خود مي­پرسند، كه چرا برخي از دانش­آموزان در مطالعاتشان سختكوش­تر از ديگران به نظر مي­رسند؟چرا برخي از دانش­آموزان مطالعات لازم را انجام مي­دهند، در حالي كه برخي ديگر حتي كتاب درسي را هم باز نمي­كنند؟ چرا برخي از دانش­آموزان راهبردهاي سطحي مانند به ياد سپاري طوطي­وار را به كار مي­گيرند؟ جواب اين سوالات به پژوهش و مطالعه دوباره انگيزه فراگيران نياز دارد. مثلا دانش­آموزاني كه مي­خواهند ارزش ماده­ي درسي را بفهمند به احتمال زياد خواندني­هاي محوله را خواهند خواند، راهبردهاي مطالعه پيجيده را به كار خواهند گرفت و هنگام گم­گشتكي كمك خواسته و در نتيجه به پيشرفت تحصيلي بيشتري خواهند رسيد. دانش روانشناسي در حيطه­ي انگيزش و يادگيري بر يافته­هاي پژوهشي نقش مهمي را در فهم رفتار فراگيران و افزايش توانايي­هاي انگيزشي با آنان از گذشته تا به امروز داشته است (بدري گرگري و حسيني اصل، 1389).

انگيزش فرايندي است كه باعث مي­شود كه فعاليت هدفمند راه­اندازي و نچهداري شود(پنتريچ و شانك، 2002) و از رفتارهايي چون آغازگري تكليف، پايداري، صرف تلاش و كوشش استنباط مي­شود. به بيان ساده انگيزش چيزي است كه افراد را به پيش رفتن وا مي­دارد، در حال پيش رفتن نگه مي­دارد و مقاصد را تعيين مي­كند و نه تنها براي ترغيب دانش­آمزان با فعاليت­هاي تحصيلي درگير مي­كند، بلكه براي ميزان يادگيري دانش­آموزان از اطلاعات دريافتي نيز مهم است ( اسلاوين، 2006، ترجمه سيد محمدي،1389).

چشم اندازهاي روانشناختي مختلف انگيزش را از ديدگاه­ها و به شيوه­هاي متفاوتي بررسي و تبيين مي­نمايند. رفتارگرايان بر پاداش­ها و تنبيه­هاي بيروني به عنوان يك سازه­ي كليدي در تعيين انگيزش فراگيران تاكيد مي­كنند، اما انسان­گرايان به جاي تاكيد بر تقويت وتنبيه بيروني، بر رشد و توانايي­هاي فردي، احساس شايستگي، خودشكوفايي وآزادي انتخاب تاكيد مي­كنند و شناخت پرايان منشاء انگيزش را افكار و انديشه­ها، انتظارات و اهداف مي­دانند(بيبانگرد،1386).

2-3-2 تاريخچه جهت­گيري هدف:

مفهوم جهت­گيري هدف در دهه­ي 1980 در نتيجه­ي تحقيقات كارول دوك و همكارانش با كودكان دبستاني مطرح شد. در اين تحقيقات كودكان روي مجموعه­اي از تماليف حل مساله كار مي­كردند. در مرحله­ي اول، اين مسايل ساده بودند و كودكان مي­توانستند آن­ها را با موفقيت حل نمايند. در مرحله­ي دوم، مجموعه مسايل دشوارتري به آنان داده شد.

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اهداف پيشرفت تحصيلي

مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

۱۰ بازديد
مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

دانلود مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 123 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 49

مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

در 49 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع تعهد سازماني

در مورد تعريف تعهد سازماني و شاخص هاي آن توافق همگاني وجود ندارد. با توجه به همين تعاريف متعدد، درباره ي سنجش آن نيز توافق همگاني وجود ندارد (بكر[1]، 1992). اكثر محققان، تعهد سازماني را يك حالت روانشناختي دانسته­اند كه رابطه ي كارمند با سازمان را شرح مي دهد (روسيو[2]،1989).

 

    عده­اي آن را تمايل كاركنان براي باقي ماندن در سازمان مي دانند (گروكسي[3]، 1996؛ هربي ناك و آلوتو[4]، 1972؛ لي[5]، 1971). تعاريف ديگر شامل دلبستگي به سازمان (مودي و ديگران، 1979)، هماهنگي اهداف شخصي و سازمان (بوچونان[6]، 1974) و بروز رفتارهايي براي پاداش هاي ارزشمند (ماير و آلن، 1984) است.

 

    كاشمن[7] (1992)، تعهد سازماني را درجه­اي كه يك شخص ارزش ها، اهداف، حس وفاداري و وظيفه شناسي به محل كار خود را دروني مي كند، تعريف كرد و بيان كرد كه به واسطه­ي تعهد، يك هدف يكسان قوي در بين كاركنان و گروه هاي كاري شكل مي­گيرد.

 

    لوتانز، بك و تايلور[8] (1987) معتقدند كه تعهد سازماني را مي­توان در سه ويژگي خلاصه كرد:

 

الف- اعتقاد قوي فرد نسبت به سازمان و پذيرش اهداف آن

 

ب- تلاش فراوان و مشتاقانه در جهت دستيابي به اهداف سازمان

 

ج- تمايل كامل براي باقي ماندن در سازمان

 

    بوت و همكاران[9] (2005، به نقل از دربانيان، 1390)، تعريف ديگري از تعهد سازماني ارائه مي­دهند، بدين ترتيب كه پيوند روانشناختي بين كاركنان و سازمان برقرار مي­گردد، به نحوي كه اين پيوند احتمال ترك داوطلبانه سازمان را توسط كاركن به حداقل برساند. در جدول نيز تعاريفي از تعهد سازماني توسط مي­ليانگ و همكاران (2009) ارائه شده است.

 

جدول 1-1 تعاريف سازماني

 

سال

 

محقق

 

تعريف

 

1960

 

بكر

 

استمرار فعاليت افراد در يك سرمايه گذاري يا شرط بندي زماني كه در دنياي بيروني نسبت به اين سرمايه­گذاري يا شرط­بندي علاقه وجود داشته باشد.

 

1968

 

كانتر[10]

 

تمايل افراد به اينكه انرژي و وفاداري خودشان را وقف سازمان كنند.

 

1974

 

پورتر و ديگران

 

ميزاني كه فرد هويت خودش را با يك سازمان خاص بشناسد و با آن سازمان دلبستگي برقرار كند.

 

1982

 

واينر[11]

 

يك نيروي دروني است كه افراد را به سمتي سوق مي­دهد تا در جهت اهداف و علايق سازمان رفتار كنند.

 

1986

 

گائو-لانگ هوانگ[12]

 

ميزاني كه كاركن هويت خود را از طريق مشاركت در يك سازمان خاص بشناسد.

 

1987

 

بلو و بول

 

فرد هويت خود را از طريق سازمان بشناسد و نسبت به سازمان و اهدافش وفادار بماند. همچنين تعهدسازماني به ميزان تمايل افراد براي ماندن در سازمان و احساس مسئوليت در سازمان برميگردد.

 

2000

 

بالي[1]

 

ميزاني كه فرد خود را وقف سازمان و همچنين نگرش­هايي كه كيفيت­هاي اجتماعي را به بار مي­آورد.

 

2003

 

رابينز

 

ميزاني كه فرد هويت خود را از طريق سازمان و اهداف آن سازمان مي­شناسد و آرزوي باقي­ماندن و عضويت در آن سازمان.

 

2005

 

چائو-چيان يو[2]

 

ميزاني كه فرد هويت خود را از طريق سازمان و اهداف آن سازمان مي­شناسد و آرزوي باقي­ماندن و عضويت در آن سازمان براي هميشه.

 

2007

 

مينگ-هويي جيان[3]

 

ميزاني كه فرد هويت خود را از طريق سازمان مي­شناسد و حمايت روانشناختي كه از رسالت سازمان مي­كند.

 

منبع (مي-ليانگ و همكاران،2009)

 

    علاوه بر تعاريف فوق، متخصصين تعهد سازماني را شامل چند بعد دانسته اند و بر اساس آن الگوهاي متفاوتي به وجود آورده­اند كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

 

1-1-     ديدگاه­هاي مربوط به ابعاد تعهد سازماني

 

1-1-1-    ديدگاه پورتر، كامپتون و اسميت

 

    پورتر، كامپتون[4] و اسميت[5] (1976) تعهد، به اين معناست كه فرد تا چه حدي هويت خود را با يك سازمان مشخص مي­شناسد و به آن سازمان دلبستگي دارد كه حداقل به وسيله سه عامل مشخص مي­شود:

 

1- اعتقاد به اهداف سازمان و پذيرش آنها

 

2- تمايل به تلاش بيشتر در راه تحقق اهداف سازمان

 

3- تمايل شديد به باقي­ماندن و حفظ عضويت خويش در سازمان

 

 

 

[1] -Balay

 

[2] -Chau-Chiuan Yu

 

[3] -Ming-Huei jian

 

1-Campton

 

2-Smith

 

 

دانلود مباني نظري پژوهش و پيشينه تعهد سازماني

مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

۷ بازديد
مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

دانلود مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 24 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 20

مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

در 20 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع اضطراب رايانه

تعريف پرخاشگري

 

محققان علوم رفتاري در كشورهاي مختلف هرگز تعريف روشن و واحدي از مفهوم پرخاشگري ارائه نداده اند زيرا تعريف پرخاشگري تحت تاثير فرهنگ، تجربه و اعتقادات جوامع متفاوت است (ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

پرخاشگري درروان شناسي مرضي بسيار موردتوجه محققان قرار گرفته و تحقيقات مبسوطي را به خود جذب كرده است پرخاشگري زيرمجموعة گرفته (Aggredi) اختلال سلوكي و از ريشة لاتين شده كه به معناي پيش رفتن و نزديك شدن به هدف است.

 

هرچند تعاريف زيادي براي پرخاشگري ارئه شده است، تعريف اين اصطلاح به آساني ميسر نيست.رفتار پرخاشگرانه درانسان ها به شكل اعمال خشن نسبت به ديگران فرض مي شود،كه ممكن است موجب اجتناب ديگران يا مقابله به مثل آنان گردد (پوسترناك وزيمرمن [1]،2002،به نقل ازعبدالهي،1387).

 

از ديدگاه ارونسون [2](1387) پرخاشگري رفتار آگاهانه اي است كه هدفش اعمال درد و رنج جسماني يا رواني باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه اي است كه با هدف وارد آوردن صدمه و رنج انجام مي گيرد. اين عمل ممكن است بدني يا كلامي باشد. خواه در نيل به هدف موفق بشود يا نشود، در هر صورت پرخاشگري است.

 

هيلگارد واتكينسون[3] (1996) پرخاشگري را رفتاري مي دانندكه قصد آن صدمه زدن (جسماني و كلامي) به فرد ديگر يا نابود كردن دارايي آنهاست. مفهوم اساسي در اين تعريف قصد است. اگر كسي پاي شما را لگد مي كند قصد وي نشان دهنده پرخاشگرانه بودن يا نبودن رفتار است.پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ در جهت آسيب رساندن به ديگران.پرخاشگري، يك كشش و يا يك گرايش در فرد است كه به صورت زدن و كشتن و ويران كردن را نشان مي دهد. امري كه فرد به عنوان عكس العمل از خود بروز مي دهد و به گونه اي است كه بايدگفت مناسب عمل يا رفتار طرف مقابل نيست (درويش،1386).

 

به طور كلي رفتار پرخاشگرانه واجد چهار شرط زير است:

 

الف) فردي كه رفتارش توام با پرخاشگري است آن رفتار را عمدا" انجام مي دهد.

 

ب) آن رفتار در رروابط بين فردي كه حاكي از تعارض يا ناكامي باشد رخ مي دهد.

 

پ) شخصي كه داراي رفتار پرخاشگرانه است قصدش برتري يافتن بر فردي است كه مقابل او رفتار پرخاشگرانه داشته است.

 

ت) شخصي كه چنين رفتاري از او سر مي زند يا در جهت جدال تحريك شده يا حد اعلاي شدت، آن مسير را پيموده است(ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

درزبان فارسي ،پرخاشگري به معني ستيزه جويي آمده است وبه نظردانشمندان رفتارگرايي علم روانشناسي پرخاشگري رفتاري است كه ازجهت اجتماعي مخرب وصدمه زننده است وپرخاشگري به حالتي گفته مي شود كه درآن فرد منفي باف است، نسبت به همه چيز شك وترديد دارد وبا نظر منفي به آنها مي نگرد .ازويژگي هاي غريزي است و انسان ، حيواني پرخاشگر وستيزه جوست. بدين ترتيب هر يك از متخصصان علوم رفتاري به برخي از ويژگي هاي پرخاشگري توجه دارند ودرعين حال دريك محوريعني صدمه رساني به ديگران هم رأي هستند.

 

تعريف كامل وجامع كه بتواندزواياي متعددپرخاشگري رابيان كندعبارت است  ازظلم به ديگران و آزاررساني مالي وجاني به همنوعان وحتي حيوانات نباتات وجامدات رادربرگيرد.به عبارت ديگر پرخاشگري به رفتاري گفته مي شود ، كه منجربه تجاوز به حقوق فردي واجتماعي ديگران مي گردد.پس هررفتاري كه به صورت گفتاري و جسماني باعث آزار رساني به ديگران شود ، پرخاشگري نام مي گيرد(شكركن،1391).

 

[1] - Pasternak& Zimmerman

 

[2] -Aronson

 

[3] -Hilgard' s' &Atinsonتعريف پرخاشگري

 

محققان علوم رفتاري در كشورهاي مختلف هرگز تعريف روشن و واحدي از مفهوم پرخاشگري ارائه نداده اند زيرا تعريف پرخاشگري تحت تاثير فرهنگ، تجربه و اعتقادات جوامع متفاوت است (ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

پرخاشگري درروان شناسي مرضي بسيار موردتوجه محققان قرار گرفته و تحقيقات مبسوطي را به خود جذب كرده است پرخاشگري زيرمجموعة گرفته (Aggredi) اختلال سلوكي و از ريشة لاتين شده كه به معناي پيش رفتن و نزديك شدن به هدف است.

 

هرچند تعاريف زيادي براي پرخاشگري ارئه شده است، تعريف اين اصطلاح به آساني ميسر نيست.رفتار پرخاشگرانه درانسان ها به شكل اعمال خشن نسبت به ديگران فرض مي شود،كه ممكن است موجب اجتناب ديگران يا مقابله به مثل آنان گردد (پوسترناك وزيمرمن [1]،2002،به نقل ازعبدالهي،1387).

 

از ديدگاه ارونسون [2](1387) پرخاشگري رفتار آگاهانه اي است كه هدفش اعمال درد و رنج جسماني يا رواني باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه اي است كه با هدف وارد آوردن صدمه و رنج انجام مي گيرد. اين عمل ممكن است بدني يا كلامي باشد. خواه در نيل به هدف موفق بشود يا نشود، در هر صورت پرخاشگري است.

 

هيلگارد واتكينسون[3] (1996) پرخاشگري را رفتاري مي دانندكه قصد آن صدمه زدن (جسماني و كلامي) به فرد ديگر يا نابود كردن دارايي آنهاست. مفهوم اساسي در اين تعريف قصد است. اگر كسي پاي شما را لگد مي كند قصد وي نشان دهنده پرخاشگرانه بودن يا نبودن رفتار است.پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ در جهت آسيب رساندن به ديگران.پرخاشگري، يك كشش و يا يك گرايش در فرد است كه به صورت زدن و كشتن و ويران كردن را نشان مي دهد. امري كه فرد به عنوان عكس العمل از خود بروز مي دهد و به گونه اي است كه بايدگفت مناسب عمل يا رفتار طرف مقابل نيست (درويش،1386).

 

به طور كلي رفتار پرخاشگرانه واجد چهار شرط زير است:

 

الف) فردي كه رفتارش توام با پرخاشگري است آن رفتار را عمدا" انجام مي دهد.

 

ب) آن رفتار در رروابط بين فردي كه حاكي از تعارض يا ناكامي باشد رخ مي دهد.

 

پ) شخصي كه داراي رفتار پرخاشگرانه است قصدش برتري يافتن بر فردي است كه مقابل او رفتار پرخاشگرانه داشته است.

 

ت) شخصي كه چنين رفتاري از او سر مي زند يا در جهت جدال تحريك شده يا حد اعلاي شدت، آن مسير را پيموده است(ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

درزبان فارسي ،پرخاشگري به معني ستيزه جويي آمده است وبه نظردانشمندان رفتارگرايي علم روانشناسي پرخاشگري رفتاري است كه ازجهت اجتماعي مخرب وصدمه زننده است وپرخاشگري به حالتي گفته مي شود كه درآن فرد منفي باف است، نسبت به همه چيز شك وترديد دارد وبا نظر منفي به آنها مي نگرد .ازويژگي هاي غريزي است و انسان ، حيواني پرخاشگر وستيزه جوست. بدين ترتيب هر يك از متخصصان علوم رفتاري به برخي از ويژگي هاي پرخاشگري توجه دارند ودرعين حال دريك محوريعني صدمه رساني به ديگران هم رأي هستند.

 

تعريف كامل وجامع كه بتواندزواياي متعددپرخاشگري رابيان كندعبارت است  ازظلم به ديگران و آزاررساني مالي وجاني به همنوعان وحتي حيوانات نباتات وجامدات رادربرگيرد.به عبارت ديگر پرخاشگري به رفتاري گفته مي شود ، كه منجربه تجاوز به حقوق فردي واجتماعي ديگران مي گردد.پس هررفتاري كه به صورت گفتاري و جسماني باعث آزار رساني به ديگران شود ، پرخاشگري نام مي گيرد(شكركن،1391).

 

[1] - Pasternak& Zimmerman

 

[2] -Aronson

 

[3] -Hilgard' s' &Atinson

 

دانلود مباني نظري پايان نامه علوم تربيتي درباره اضطراب رايانه

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

۵ بازديد
مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

دانلود مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 60 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 28

مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

در  28 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع متغير پرخاشگري

 

 تعريف پرخاشگري

 

محققان علوم رفتاري در كشورهاي مختلف هرگز تعريف روشن و واحدي از مفهوم پرخاشگري ارائه نداده اند زيرا تعريف پرخاشگري تحت تاثير فرهنگ، تجربه و اعتقادات جوامع متفاوت است (ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

پرخاشگري درروان شناسي مرضي بسيار موردتوجه محققان قرار گرفته و تحقيقات مبسوطي را به خود جذب كرده است پرخاشگري زيرمجموعة گرفته (Aggredi) اختلال سلوكي و از ريشة لاتين شده كه به معناي پيش رفتن و نزديك شدن به هدف است.

 

هرچند تعاريف زيادي براي پرخاشگري ارئه شده است، تعريف اين اصطلاح به آساني ميسر نيست.رفتار پرخاشگرانه درانسان ها به شكل اعمال خشن نسبت به ديگران فرض مي شود،كه ممكن است موجب اجتناب ديگران يا مقابله به مثل آنان گردد (پوسترناك وزيمرمن [1]،2002،به نقل ازعبدالهي،1387).

 

از ديدگاه ارونسون [2](1387) پرخاشگري رفتار آگاهانه اي است كه هدفش اعمال درد و رنج جسماني يا رواني باشد. به عبارت بهتر عمل آگاهانه اي است كه با هدف وارد آوردن صدمه و رنج انجام مي گيرد. اين عمل ممكن است بدني يا كلامي باشد. خواه در نيل به هدف موفق بشود يا نشود، در هر صورت پرخاشگري است.

 

هيلگارد واتكينسون[3] (1996) پرخاشگري را رفتاري مي دانندكه قصد آن صدمه زدن (جسماني و كلامي) به فرد ديگر يا نابود كردن دارايي آنهاست. مفهوم اساسي در اين تعريف قصد است. اگر كسي پاي شما را لگد مي كند قصد وي نشان دهنده پرخاشگرانه بودن يا نبودن رفتار است.پرخاشگري وسيله اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي؛ در جهت آسيب رساندن به ديگران.پرخاشگري، يك كشش و يا يك گرايش در فرد است كه به صورت زدن و كشتن و ويران كردن را نشان مي دهد. امري كه فرد به عنوان عكس العمل از خود بروز مي دهد و به گونه اي است كه بايدگفت مناسب عمل يا رفتار طرف مقابل نيست (درويش،1386).

 

به طور كلي رفتار پرخاشگرانه واجد چهار شرط زير است:

 

الف) فردي كه رفتارش توام با پرخاشگري است آن رفتار را عمدا" انجام مي دهد.

 

ب) آن رفتار در رروابط بين فردي كه حاكي از تعارض يا ناكامي باشد رخ مي دهد.

 

پ) شخصي كه داراي رفتار پرخاشگرانه است قصدش برتري يافتن بر فردي است كه مقابل او رفتار پرخاشگرانه داشته است.

 

ت) شخصي كه چنين رفتاري از او سر مي زند يا در جهت جدال تحريك شده يا حد اعلاي شدت، آن مسير را پيموده است(ايزدي طامه و همكاران، 1389).

 

درزبان فارسي ،پرخاشگري به معني ستيزه جويي آمده است وبه نظردانشمندان رفتارگرايي علم روانشناسي پرخاشگري رفتاري است كه ازجهت اجتماعي مخرب وصدمه زننده است وپرخاشگري به حالتي گفته مي شود كه درآن فرد منفي باف است، نسبت به همه چيز شك وترديد دارد وبا نظر منفي به آنها مي نگرد .ازويژگي هاي غريزي است و انسان ، حيواني پرخاشگر وستيزه جوست. بدين ترتيب هر يك از متخصصان علوم رفتاري به برخي از ويژگي هاي پرخاشگري توجه دارند ودرعين حال دريك محوريعني صدمه رساني به ديگران هم رأي هستند.

 

تعريف كامل وجامع كه بتواندزواياي متعددپرخاشگري رابيان كندعبارت است  ازظلم به ديگران و آزاررساني مالي وجاني به همنوعان وحتي حيوانات نباتات وجامدات رادربرگيرد.به عبارت ديگر پرخاشگري به رفتاري گفته مي شود ، كه منجربه تجاوز به حقوق فردي واجتماعي ديگران مي گردد.پس هررفتاري كه به صورت گفتاري و جسماني باعث آزار رساني به ديگران شود ، پرخاشگري نام مي گيرد(شكركن،1391).

 

[1] - Pasternak& Zimmerman

 

[2] -Aronson

 

[3] -Hilgard' s' &Atinson

 

دانلود مباني نظري و فصل دوم پايان نامه متغير پرخاشگري

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

۶ بازديد
دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

دانلود دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 211 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 45

دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

در 45 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع رضايت شغلي

 

 

سير تاريخي رضايت شغلي

از دهة 1920 تاكنون، رضايت شغلي به گونة وسيعي مورد بررسي قرار گرفته و نظريه هاي متعددي دربارة آن ارائه شده است. تنوع رويكردها و نظريه هاي مربوط به رضايت شغلي را مي توان ناشي از سه ديدگاه يا حركت اساسي دانست كه در دهه هاي 1920 و 1930 شكل گرفت و بيش از هر چيز مفهوم رضايت شغلي را تحت تأثير قرار داد:

1. نهضت روابط انساني: نظريه پردازان ديدگاه روابط انساني در مطرح كردن رضايت شغلي نقش بسزايي داشته اند. اين نهضت در دهة 1930 پاي گرفت كه به رويداد بزرگي برمي گردد كه در مطالعات هاثورن[1] معروف است . اين رويداد عبارت بود از مجموعه آزمايش هايي كه در كارخانة هاثورن وابسته به شركت اثر اين بررسي تا حدي بود كه آن را نقطة عطف حركت روابط انساني  الكتريكي غربي در شيكاگو انجام گرفت در مديريت مي دانند. نظريه پردازان اين مكتب با پژوهش هاي خود نشان دادند كه كارگر خوشحال، كارگري سودآور است و رضايت شغلي بيش از هر چيز تحت تأثير نقش گروه هاي كاري و سرپرستان است.

 

2. اتحاديه هاي كارگري: تعارض ها و درگيري هاي فراگير بين مديران كارخانه ها و مراكز توليدي و صنعتي با كارگران و سرانجام رشد اتحاديه گرايي، تأثير زيادي در بررسي مقولة رضايت شغلي داشت. در سال 1932نخستين پژوهش مربوط به رضايت شغلي منتشر شد. علاوه برآن، مديران نيز به عنوان بخشي از برنامه هاي بلندمدت خود، شروع به استخدام روانشناسان كردند تا با زمينه يابي و افزايش رضايت شغلي، از ايجاد اتحاديه ها جلوگيري كنند. در اواخر دهة 1930 ، اين روند سبب شد كه جامعة مطالعات روانشناختي مسائل اجتماعي در آمريكا، كتابي در زمينة انديشه هاي روانشناختي مسائل كارگري منتشر كند.

 

3. ديدگاه رشد يا ماهيت كار: بسياري از صاحب نظران رشته هاي مديريت و روانشناسي، بر پاية پژوهش هاي متعدد دريافتند كه فهم رفتار در محيط كار، مستلزم چيزي بيش از مطالعة خصوصيات افراد و سپس متناسب ساختن آن با يك سازمان است. ازاين رو سازمان ها، بايد راه تحول و دگرگوني را در پيش گيرند و عقايد تاز هاي نسبت به مفاهيم موقعيت كار، رضايت شغلي و مانند آن پديد آيد. نياز به اين تحول، هم در زمينه هاي فردي و هم در زمينه هاي سازماني احساس مي شد كه سرانجام سبب شد ديدگاه هاي روشنفكرانة ناشي از مديريت، روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي، بر مفاهيم سنتي گذشته غلبه كند. ازاين رو اهميت نظامهاي مديريتي، تأثير رفتاري و نگرشي سازمان ها و نيز تكامل آن با فرايندهاي اجتماعي و رواني بيش از پيش مشخص شد و اين حقيقت پذيرفته شد كه سلامت و موفقيت كساني كه به اين سازما نها متكي اند، به سلامت و موفقيت آنها وابسته است و موفقيت و رضايت در كار، اغلب براي عزت نفس و سلامت رواني اشخاص ضروري به حساب مي آيد. بيشتر حركت هاي صورت گرفته در اين زمينه، مانند نهضت آزادي زنان و خواست مردان براي بررسي مجدد مشاغل و فني ساختن آنها، شواهدي بر درستي اين ادعاست (كورمن[2]،ترجمه فارسي، 1384).

 

با بررسي اين سه ديدگاه مشخص مي شود كه دربارة مفهوم رضايت شغلي و عوامل ايجاد آن، اتفاق نظر وجود ندارد و نظريه هاي گوناگوني در زمينة رضايت شغلي وجود دارد. به اعتقاد رولينسون [3]، برادفيلد[4]  و ادواردز[5] ، مرور پيشينة مطالعاتي و پژوهشي رضايت شغلي نشان مي دهد كه بيشتر صاحب نظران و نظريه پردازان، به طوركلي اين مفهوم را از دو ديدگاه نگرشي و انگيزشي مورد بررسي قرار داده اند. براي مثال هلريگل[6] ، اسلوكام  [7]و وودمن[8] ، رضايت شغلي را بازخورد عمومي فرد نسبت به شغل يا حرفة خويش تعريف مي كنند، درحالي كه برخي ديگر مانند لوكه[9] ، رضايت شغلي را، حالت هيجاني لذت بخش يا مثبتي تعريف مي كنند كه ناشي از ارزيابي شغلي يا تجربه هاي شغلي فرد است (سپهري، 1383).

 

...

 

2-5  پيشينه تحقيقات انجام شده در داخل و خارج كشور

 

چك[1] وهمكاران(1986) درتحقيق خود دريافتند افراد مبتلا به اضطراب اجتماعي در مقايسه با افراد غيرمضطرب، ديدگا ه هاي منفي تري راجع به خود دارند.

 

واترز و مور (2002)، نيز در پژوهشي كه با هدف سنجش رابطۀ سه فاكتور (محروميت مادي، نقش هاي مختلف و حمايت اجتماعي  با عزت نفس بيكاران) انجام دادند به نتايج مهمي رسيدند. جمعيت نمونۀ اين مطالعه را 731 نفر از زنان و مرداني تشكيل دادند كه به تازگي به استخدام مركزي دولتي در استراليا درآمده بودند. 15 درصد واريانس و تغييرات عزت نفس پاسخگويان را اين متغيرها توضيح دادند. ارقام نشان داد محروميت هاي اجتماعي در هردو جنس زن و مرد با عزت نفس رابطۀ منفي دارد. زناني نيز كه هم زمان عهده دار نقش هاي بيشتري بودند، عزت نفس بالاتري داشتند. ازطرف ديگر، اين پژوهش نشان داد در هردو جنس، ميزان بالاي حمايت اجتماعي با عزت نفس رابطۀ مثبتي دارد كه به ويژه دربارۀ زنان صادق بوده است.پرتو عين الدين (1387)، در رساله اش با عنوان«حمايت اجتماعي ادراك شده،حرمت خود ،عزت نفس و افسردگي در دانش آموزان دورۀ متوسطۀ شهر تهران»،دانش آموزان شاغل به تحصيل در پايه هاي اول، دوم و سوم دبيرستان هاي دولتي شهر تهران را با استفاده از روش تصادفي چندمرحله اي انتخاب و سه مقياس حمايت اجتماعي ادراك شده،حرمت خود و افسردگي را به صورت گروهي دربارۀ آن ها اجرا كرد. نتايج اين تحقيق حاكي است حمايت اجتماعي و سن با عزت نفس و عزت نفس با افسردگي رابطۀ معني داري دارد.

 

 

 

[1]  -Cheek

 

1. Hawthorne .

 

2. Korman .

 

1. Rollinson .

 

2. Broadfield .

 

3. Edwards .

 

4. Herrigel .

 

5. Slocum .

 

6. Woodman .

 

7. Locke .

دانلود دانلود مباني نظري پايان نامه در مورد رضايت شغلي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

۱۶ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 44 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 28

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

 

در  28 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع خودپنداره

خودپنداره

هر فرد در ذهن خود، تصويري از خويشتن دارد، به عبارت ديگر؛ ارزشيابي كلي فرد از شخصيت خويش را خودپنداره يا خود انگاره مي نامند. اين ارزشيابي ناشي از ارزشيابي هاي ذهني است كه معمولا از ويژگي هاي رفتاري خود به عمل مي آوريم. در نتيجه خودپنداري ممكن است مثبت يا منفي باشد (تقي زاده، 1379: 21). مفهوم خود به صورت سازماني ديناميك، نخستين بار به وسيله لكي مطرح شد. به نظر او رفتار آدمي تظاهر و انگيزه اي است كه هدف آن ثبات خود در اوضاع ناپايدار مي باشد. به طور خلاصه، مي توان گفت: خودپنداري، چارچوبي شناختي است كه به واسطه آن به سازمان بندي آنچه درباره خويش مي دانيم مي پردازيم و اطلاعاتي را كه به خود مربوط مي شوند، بر پايه آن پردازش مي كنيم. اين قبيل (طرحواره خود[1])در برگيرنده مولفه هاي خاص نيز مي باشد كه در نقش گرايش هاي شخصيت عمل مي كند. سه مورد از اين مولفه ها عبارتند از: تفاوت هاي فردي در شيوه ارزشيابي خود، باور كردن خود براي تلاش در جهت دستيابي به اهداف مطلوب، و علاقه نشان دادن به ميزان اثر گذاشتن بر روي ديگران از طريق رفتارهاي خود (تقي زاده، 1379: 23).

 

2-2-1- اهميت مفهوم خود و خودپنداره

شخصيت  مجموعه منظم، متكامل و نسبتا ثابت خصايص و رفتارهاي بدني، عقلي و اجتماعي فرد است كه او را از ديگران متمايز مي سازد و موجب ناسازگاري او با محيط به ويژه محيط اجتماعي مي شود (شعاري نژاد، 1381: 298). به باور انديشمندان، قسمت عمده ويژگي هاي شخصيتي، منش و خصوصيات رفتاري هر فرد به تصويري كه از خود در ذهن دارد- يعني انگاره وي بستگي دارد (ستوده، 1381: 253).

اسپنسر در كتاب خود، تحت عنوان يك دقيقه براي خودم از قول گوته مي نويسد: اگر ثروتمند نيستي مهم نيست، بسياري از مردم ثروتمند نيستند: اگر سالم نيستي ، هستند افرادي كه با معلوليت و بيماري زندگي مي كنند؛ اگر زيبا نيستي، برخورد درست يا زشتي نيز ورود دارد؛ اگر جوان نيستي همه با چهره پيري ماه مي شوند؛ اگر تحصيلات عالي نداري، با كمي سواد نيز مي توان زندگي گرد؛ اگر قدرت سياسي و مقام نداري، مشاغل مهم متعلق به معدودي از انسان ها هستند؛ اما اگر تصور درستي از خود نداري، برو بمير كه هيچ نداري!

آري، خود پنداره مثبت كليد رشد و سازندگي فردي و اجتماعي است؛ تصوري كه شخص از وحدت و يكپارچگي وجود خويشتن دارد، به نحوي كه خود را مي بيند مجموعه خصايصي كه با خود در ارتباط است و استنباط هايي كه از مشاهده خود در بسياري از موقعيت ها به عمل آورده است و الگوي خاصي كه او را توصيف مي كند، بيانگر مفهوم خود است (تقي زاده، 1379: 27).

شخص به تدريج از روي تجربه هاي شخصي و تأثير دنياي خارج، نگرشي ثابت و پايدار از محيط و از خود و از ارتباط اين دو با يكديگر به دست مي آورد و بر اساس آن مسائل، زندگي را ارزيابي مي كند و براي مقابله با كاستي ها به كوشش مي پردازد. نگرش هاي فرد از حقايق زندگي، اخلاق، آرزوها و خواسته هاي او وابسته به تصويري هستند كه او از خود دارد؛ يعني ارزشي كه وي براي خود قايل است به عبارت ديگر، تصور از خود منشا احساس امنيت شخص مي شود و اگر مورد تهديد قرار گيرد مانند اين است كه هسته اصلي وجود مورد تهديد قرار گرفته است.

 

2-2-2- ويژگي هاي خود

با توجه به تعاريف متعدد كه از خود وجود دارند مي توانيم تعريفي تركيبي از خود به عنوان يك نظام فعال و پيچيده از اعتقاداتي كه شخص درباره خودش صحيح مي داند و هر اعتقادي نيز داراي ارزش نسبي مي باشد. ارائه دهيم. تعريف مزبور شامل دو ويژگي مهم در مورد خود است: خود سازمان يافته و خودپويا.

1-   خودسازمان يافته

اين مساله كه خود عمدتا از نوعي كيفيت پايدار برخوردار بوده و از ويژگي هاي اين كيفيت، هماهنگي و نظم است. مورد توافق محققان مي باشد. اين نمودار مارپيچي بزرگ، از قسمت هايي جزئي حلزوني شكلي تركيب شده كه هر كدام از ان ها ممكن است نسبتا سامان يافته باشند، اما بخشي از خود تكاملي تلقي مي شوند. حلزون هاي كوچك معرف اعتقاداتي هستند كه فرد درباره خود دارد. بعضي از اعتقادات به طبيعت خود نزديكترند و از اهميت بالايي برخوردارند و به همين دليل، به مركز بيضي بزرگ نزديك تر ترسيم شده اند كه اين نوع اعتقادات در مقابل تغييرات مقاوم مي باشند. اعتقادات كم اهميت تر به سمت خارج بيضي؛ يعني در فاصله اي دورتر از هسته و مركز خود رسم شده اند و به همين دليل، ناپايدار مي باشند. پس خود به طور كلي كيفيتي ثابت دارد كه داراي نظم و هماهنگي خاص است.

دومين بخش تصوير سازماني از خود مبتني بر اين است كه هر مفهومي در اين سيستم (حلزون هاي كوچك) ارزش كلي منفي يا مثبت خود را دارد (اين بعد يا ارزش به وسيله خطوط افقي در نمودار ترسيم شده است).

كيفيت سوم سازمان يافته خود به چگونگي تعميم موفقيت و شكست در سرتاسر سيستم مربوط است. ديگوري (1406) از تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه وقتي توانايي مهمي كه ارزش زيادي به آن داده مي شود با شكست روبرو مي شود باعث پايين آمدن ارزشيابي ساير توانايي هاي فردي مي گردد و برعكس. موفقيت يك توانايي مهم و با ارزش باعث بالا بردن ارزشيابي ساير توانايي هاي شخص مي شود. آخرين كيفيت سازماني خود اين است كه خود، به طور شگفت انگيزي داراي وحدت است به طوري كه هيچ دو نفري عقايد همانند درباره خودشان ندارند.

 

2-   خودپويا

شايد مهم ترين فرض از نظريه هاي جديد (خود) اين باشد كه انگيزه تمام رفتارها حفاظت و ارتقاي خود ادراك شده است. تجارب بر حسب ارتباطشان با خود درك مي شوند و رفتارها نيز از اين درك ها سرچشمه مي گيرد. در اين صورت، مي توان نتيجه گرفت كه تنها يك نوع انگيزش وجود دارد و آن هم انگيزه شخصي درون است كه هر انسان در تمام زمان ها و مكانها هنگام دست زدن به هر عمل دارد. آن گونه كه كمبز بيان كرده، مردم هميشه برانگيخته هستند و هيچ گاه هيچ فردي را نمي توان يافت كه بر انگيخته نشده باشد و اين يك حسن خداداد براي مربي است زيرا نيروي است كه از درون هر دانش اموزي نشات مي گيرد (دبليو و همكاران، 1378: 24).بنا بر عقيده كمبز و اسنيگ خود قالب اساسي مراجعات شخصي و هسته مركزي ادراك است كه بقيه منطقه ادراك نيز در اطراف آن سازمان مي يابد. در اين مفهوم خود پديده اي است كه هم محصول تجربيات گذشته و هم سازنده تجربيات جديدي است كه توانايي اش را دارد.

اين بدان معنا است كه هر چيزي بر مبناي مراجعات فرد به خود و مجراي خود درك مي شود. دنيا از نظر فرد همان چيزي است كه او مي فهمد و از آن آگاهي دارد، به عبارت ديگر، جهان و مفاهيم را به همان طريقي كه خودمان مي بينيم، مورد ارزشيابي قرار مي دهيم. بنا بر گزارش لكي (1945) خود در مقابل تغيير مقاومت مي كند، براي هماهنگي با خود مي كوشد و در واقع اين مقاومت در مقابل تغيير يك جنبه مثبت است؛ چرا كه اگر بنابراين باشد كه خود زياد تغيير كند، شخص فاقد شخصيت پايدار خواهد شد (دبليو و همكاران، 1378:26).

 

2-2-3 شكل گيري خود و خودپنداره

از ميان پيشرفت هاي ذهني موثر در اولين سال هاي زندگي ، مي توان به تحول خويشتن پنداري و درك ضمير اول شخص مفرد اشاره كرد. اولين مرحله رشد خويشتن پنداري، كودك را به آگاهي مي رساند كه متمايز از ديگران است و به عقيده لوويسف بروكس و ديگران اين آگاهي بر اساس كنش متقابل سن كودك و محيط انجام مي گيرد. مطالعه اين پژوهشگران بدين نحو بود كه آنان نمونه اي از كودكان (9، 12، 18، 21 و 24 ماهه) را در مقابل آينه قرار مي دادند و واكنش هاي آنان را بر روي نوار ويديويي ضبط مي كردند. آن گاه مادر هر يك او را از مقابل آينه دور مي كرد و به دماغ او رنگ قرمز مي ماليد و كودك را دوباره مقابل آينه مي آورد تعداد كمي از كودكان كمتر ز 12 ماهه و 25درصد كودكان 15-18 ماهه و 88 درصد كودكان 24 ماهه با دست زدن به بيني واكنش مي دادند اين نشانگر اين است كه آنها از وجود خود به عنوان يك شخص آگاهي داشتند؛ زيرا مي دانستند كه چهره واقعي آن ها چه شكلي است.

به عقيده اين دانشمندان، در طول دو سال اول زندگي كودك از چهار مرحله رشد خويشتن پنداري عبور مي كند: از بدو تولد تا 3 ماهگي، كودك به شدت جذب چهره انسان مي شود سپس بين 3-8 ماهگي به كمك شاخص هاي بينايي، شناسايي قيافه خود را آغاز مي كند. به همين صورت، چون كودك مي بيند تصوير بدن همراه با او جابه جا مي شود، خود را در تصوير نيز شناسايي مي كند.آن گاه بين 8- 12 ماهگي وي ساختن خويشتن پنداري خود را به عنوان يك پديده دايمي و مجهز به كيفيت هاي پايدار آغاز مي نمايد. در نهايت مرحله چهارم در طول سال دوم زندگي جريان پيدا مي كند در اين مرحله كودك كليه واژه هاي جسمي خود را كه موجب تمايز او از ساير كودكان و بزرگسالان مي شود شناسايي مي كند. همچنين معناي مالكيت را مي فهمد در نتيجه اسباب بازي و قلمرو خود را مي شناسد (روانشناسي اجتماعي، ترجمه گنجي، ص 170).

كورسيني (1983) معتقد است مي توان به جنبه هايي از خودپنداره پديدار شناختي اشاره كرد كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.

الف- خودپنداره فردي: بيانگر خصوصيات رفتاري فرد است از ديدگاه خويش. اين خودپنداره از خصوصيات جسماني تا هويت جنسي قومي، طبقه اجتماعي- اقتصادي و هويت من يا حس استمرار و يگانگي فرد در طول زمان را در بر مي گيرد.

ب- خود پنداره اجتماعي: ويژگي و يا خصوصيت رفتاري شخص است كه وي تصور مي كند ديگران آن را مشاهده مي كنند.

ج- خودآرماني با توجه به خودپنداره شخصي فرد: اين آرمان ها خودپنداره هايي هستند كه فرد شخصا اميدوار است همانند آنها باشد

د- خودآرماني با توجه به خودپنداره هاي اجتماعي فرد: اين آرمان ها پنداره هايي هستند كه فرد دوست دارد ديگران آن گونه مشاهده كنند (بيابانگرد، 1378: 31).

 


[1] Generalized other

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره خودپنداره

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

۱۰ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 32 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 34

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

در  34 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع نگرش مذهبي

 

 

دينداري

پديده دينداري[1]  از موضوعات قابل توجهي است كه اهميت آن را از كثرت تلاش هايي مي توان دريافت كه در سال هاي اخير براي ساخت و به كارگيري سنجه هاي دينداري مصروف شده است. اين تلاش ها از دل اقتضائات و ضرورت هاي قابل دركي بيرون آمده است كه نمي توانست بدون پاسخ باقي بماند. ضرورت اين مطالعات به طور عام برخواسته از نفوذ و اعتباري است كه هنوز دين براي انسان و اجتماع دارد (شجاعي زند،35:1384). دين اصل وحدت بخش و زمينه مشتركي را فراهم ساخته و به انسان اجازه مي دهد تا با فائق آمدن بر تمايلات خودخواهانه اشان و به خاطر عشق به همنوعانشان فراتر از اين خودخواهي ها عمل كنند. دين سنگ بناي سامان اجتماعي است و منبعي براي ارزشهاي اجتماعي است و بر گزينشهاي فردي و بسياري از زمينه هاي زندگي روزمره تأثير مي گذارد و همچنين به عنوان تجلّي روح جمعي و عامل همبستگي و يكپارچگي جامعه محسوب ميشود. امروزه پديده هايي همچون مهاجرت روستايي، ورود ابزار و وسايل ارتباط جمعي، آموزش و پرورش گسترده و غيره ارزش ها و روابط سنتي را مورد پرسش قرار داده و تغييراتي را در دينداري نسل جديد به وجود آوردهاند وپژوهشگران ناگزيرند تا به بررسي عوامل مؤثر بر تغيير ارزشهاي ديني جوانان از سويي و ارائه راهكارهايي براي غلبه بر آن از سوي ديگر بپردازند.تحليل هاي نظري بيانگر آن است كه در جوامع در حال گذار دينداري يكي از متغيرهاي اجتماعي است كه دستخوش تحولات گسترده اي مي شود (دوركيم،1381 و 1383؛ برگر و لاكمن،1697) برگر در تعريف دين مي نويسد "دين كوشش جسورانهاي است براي آنكه سراسر گيتي براي انسان معني دار شود" (هميلتون،273:1387). به عقيده وي دين نظم اجتماعي را مشروع مي كند و مفاهيم ديني جهان را با يك رشته فرايندهاي خاصي كه به تعبير برگر "ساختار موجه نمايي" را مي سازند اعتبارشان را حفظ و تحكيم مي كنند. اينها همان فرايندهايي هستند كه عقايد مذهبي از طريق آن ها تقويت،ترويج،دفاعيه فرض مي شوند. اگر اين ساختار موجه نمايي تضعيف شود يا از بين برود، تسلط اعتقادات ديني بر اذهان انسانها به آساني از دست ميرود(همان،274). تامس لاكمن نيز بر نقش دين در ساخت معنا تأكيد دارد.به عقيده وي دين،دوشادوش زندگي اجتماعي حركت مي كند. به اعتقاد وي، روند جامعه نوين غربي به سوي دنياگرايي، تنها به دليل سستي گرفتن صورت ها و نهادهاي ديني سنتي پيش آمده است،نه آنكه خود دين سست شده باشد(هميلتون،275:1387)

2-1-1 نگرش هاي مذهبي

پرورش مذهب در حقيقت مجموعه دگرگوني هايي است كه در فكر و عقيده فرد به منظور ايجاد نوعي خاص از عمل و رفتار كه متكي بر ضوابط مذهب باشد انجام ميشود. به عبارت ديگر در سايه دگرگوني هايي كه در فكر و عقيده فرد ايجاد ميگردد اخلاق و عادات، آداب و رفتار، روابط فردي و اجتماعي و صورت مذهبي و شرعي ميگيرند و مذهب به عنوان عامل مسلط بر زندگي فرد و جنبه هاي آن خودنمايي مي كند ضوابط مذهبي براي روابط انساني ضروري تر از هر گونه ضوابط ديگر است زيرا در جهان امروز كه صنعت تمام جوانب زندگي بشر را تحت الشعاع قرار داده، به زحمت ميتوان گفت كه فرد داراي وظايفي نسبت به جامعه است. ...

...

 

2-1-4الگوهاي دينداري

2-1-4-1  الگوي دينداري گلاك و استاك
چارلز گلاك طي دهه 50-60 ميلادي در تلاش براي فهم و تبيين دين در امريكا بود. وي بحث ابعاد التزام ديني را در اين كشور زنده كرد و با همكاري رادني استارك در سال 1956 به شرح و بسط الگوي جديدي از دينداران پرداخت. هدف اصلي آن ها، عموماً درك شيوه هاي گوناگوني بود كه مردم با توسل به آن، خود را مذهبي تلقي مي كردند. گلاك و استارك براين عقيده بودند كه به رغم آنكه اديان جهاني در جزييات بسيار متفاوتند، اما داراي حوزه هاي كلي هستند كه دينداري در آن حوزه ها و يا آن ابعاد جلوه گر مي شود (احمدي،27:1388)
آن ها براي دينداري چهار بعد اصلي عمل، باور، تجربه، دانش يا معرفت را تحت عنوان ابعاد عمومي الزام ديني مطرح كرده اند. اين ابعاد چهار گانه، در سطح مقياس هاي اوليه به پنج شاخص يا مقياس تقسيم شده اند كه افزايش آن، ناشي از تفكيك بعد عمل به دو بخش شاخص مناسكي و عبادي است. در مقياس ثانويه، شاخص ها در نهايت به هشت عدد افزايش يافته است كه شاخص هاي ناظر بر روابط اجتماعي دينداران هم به آن اضافه شده است (گنجي،115:1383). در زير شرحي از الگوي دينداري مورد نظر آن ها آورده ميشود.
بعد باور: آن چيزي است كه انتظار مي رود پيروان يك دين بدان اعتقاد داشته باشند. گلاك و استارك اين باورها را در هر دين به سه نوع تقسيم كرده اند: باورهاي پايهاي مسلم، كه ناظر بر شهادت به وجود خدا و معرفي ذات و صفات اوست. باورهاي غايتگرا، كه هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش او در راه نيل به اين هدف است. باورهاي زمينه ساز كه روش هاي تأمين اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقي را كه بشر براي تحقق آن اهداف بايد به آن ها توجه كند، در برمي گيرد. گلاك و استارك بعد باور يا عقيدتي را بعد ايدئولوژيكي نيز ناميده اند.


[1] religiusity

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره نگرش مذهبي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

۶ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 36 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 33

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

در 33 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع عزت نفس

 

 

عزت نفس:

      عزت نفس يكي از عوامل مهم و اساسي در رشد و شكوفايي انسانهاست كه در دهه هاي اخير مورد توجه بسياري از روان شناسان و پژوهشگران امور تربيتي قرار گرفته است. عزت نفس به معناي قضاوت شخص از ارزشمندي خود است و به نگرش فرد از خود دلالت مي كند.  افراد با بررسي نحوه ي كنار آمدن با استانداردها  و ارزشهاي مورد نظر خود و مقايسه ي چگونگي عملكرد خود با ديگران به اين قضاوت دست مي پردازند. عزت نفس چگونگي احساس خود درباره ي خود است و بر همه ي افكار، ادراكات، هيجانات، آرزوها، ارزشها و اهداف شخصي نفوذ دارد و كليد رفتار آدمي مي باشد. بنابراين،  عزت نفس هسته ي مركزي ساختارهاي روانشناختي فرد است كه وي را در برابر اضطراب محافظت نموده و آسايش خاطر وي را فراهم مي آورد. عزت نفس نقش محافظت كننده اي در مقابله با فشارهاي رواني دارد كه از فرد در مقابل وقايع فشار آور منفي زندگي حمايت مي كند. فردي كه از ارزشمندي بالايي برخوردار است، به راحتي قادر است با تهديدها و وقايع فشارآور بيروني بدون تجربه ي برانگيختگي منفي و از هم پاشيدگي سازمان رواني مواجه شود.  عزت نفس پائين به عنوان عامل خطر براي پرخاشگري، بزهكاري، سوء مصرف مواد، افسردگي، عملكرد ضعيف تحصيلي، همسر آزاري، كودك آزاري و نظاير آن مشاهده شده است. اخيراً برخي سياستمداران و مسئولان مدارس پيشنهاد كرده اند كه مدارس و ديگر مؤسسات اجتماعي بايد برنامه هايي براي ارتقاي عزت نفس افراد طراحي كنند. اين پيشنهاد بر اين فرض استوار است كه عزت نفس علت و نه معلول مشكلات اجتماعي است، مستقل از موقعيت هاي خاص وجود دارد و مي تواند با مداخلات خارجي ارزيابي شود. بي ترديد عزت نفس يكي از مهمترين و اساسي ترين جنبه هاي شخصيت و تعيين كننده ويژگيهاي رفتاري ما است .توجه به اين امر، به ويژه در مورد كودكان داراي نيازهاي آموزشي ويژه و نيز كساني كه به آنها آموزش مي دهند، از اهميت خاصي برخوردار است. عزت نفس به مانند يك سرمايه ي ارزشمند حياتي از مهمترين عوامل پيشرفت و شكوفايي استعداد و خلاقيت افراد مي باشد. افراد دچار ناتواني، به دليل نگرشهاي منفي والدين، تجارب منفي در برخورد با همسالان عادي و ناكامي هاي پي در پي در مدرسه به تدريج دلسرد و سرخورده شده و توالي چنين شكست ها و مشكلاتي موجب مي شود كه آنها نسبت به خود احساس بي ارزشي داشته باشند و در نتيجه اين احساس منجر به آسيب در عزت نفس آنها شود(ولي زاده و همكاران،1371).

    عزت نفس يك شاخص بسيار مهمي در شخصيت افراد است و به مقدار ارزشي كه ما به خود نسبت مي دهيم و فكر مي كنيم ديگران براي ما قائل هستند، گفته مي شود. قدمت تاريخي اين موضوع به مباحثي كه علما و فلاسفه تعليم و تربيت در گذشته داشته اند برمي گردد. در طول صد سال گذشته بسياري از روان شناسان اين نظر را پذيرفته اند كه انسان داراي يك نياز به عزت نفس مي باشد(آدلر[1]1390).

 


1- Adler

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره عزت نفس

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

۷ بازديد
مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 39 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 31

مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

 

در 31  صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع شادكامي و نظريه هاي شادكامي

-2-شادكامي[1]

واژه شادكامي چندين مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر مي كند ( براي مثال شادي ، ‌خشنودي ، لذت ، خوشايندي و ... ) از اين رو تعدادي از روان شناسان به اصطلاح بهزيستي ذهني اشاره مي كنند كه يك اصطلاح چتري و در برگيرنده انواع ارزشيابي هايي است كه فرد از خود و زندگي اش به عمل مي آورد ( دانير ، 2002). اين ارزشيابي ها ، مواردي از قبيل رضايت از زندگي ، هيجان و خلق مثبت و فقدان افسردگي و اضطراب را شامل مي شود و جنبه هاي مختلف آن نيز به شكل شناخت ها و عواطف است ( دانير و ساه ، 1997). در صورتي كه افراد از شرايط زندگي راضي بوده و عواطف مثبت بيشتر و عواطف منفي كمتري را تجربه كنند ،‌گفته مي شود كه از بهزيستي ذهني بالايي برخوردارند. اصطلاح بهزيستي ذهني ، اصطلاح روان شناختي معادل شادي است كه به دليل مفاهيم بسياري كه در خود نهفته دارد ، ارجح است . اما با اين وجود در ادبيات مربوط به جاي يكديگر بكار مي روند ( ادينگتون و شومن ، 2004).

شادي صرفنظر از چگونگي كسب آن مي تواند سلامت جسماني را بهبود بخشد. افراد شاد احساس سرزندگي بيشتري مي كنند، آسانتر تصميم مي گيرند ،‌ روحيه مشاركتي بيشتري دارند و نسبت به كساني كه با آنها زندگي مي كنند ، بيشتر احساس رضايت مي كنند ( مايرز ،‌2002).

به نظر كارلسون (1380) عادي ترين حالت ذهني ما ،‌ حالت خشنودي و شادي است. موانعي كه ما از دستيابي و تجربه كردن احساس شادي باز مي دارد و يا در فاصله قرار مي دهد ، فرايندهاي منفي اكتسابي هستند. وقتي كه احساس مثبت ذاتي را كشف مي كنيم و موانعي كه ما را از رسيدن به آن باز مي دارد ، از سر راه برمـي داريم ، به تجربه بسـيار معنـي دارتر و زيباتر زندگي دست مي يابيم. اين احساسات مثبت ، عواطف گذرايي نيستند كه صرفاً با تغيير اوضاع بيايند و بروند ، بلكه در زندگي ما نفوذ مي كنند و جزئي از ما مي شوند. يافتن اين حالت ذهني به ما اجازه مي دهد سرزنده و بي تكلف باشيم ، ‌چه اين اوضاع ، اين ديدگاه مثبت را توجيه كند و يا نكند.

 

ديدگاه هاي نظري در مورد شادكامي

 ديدگاه لذت گرايي

تاريخچه طولاني اين ديدگاه به قرن چهارم قبل از ميلاد مي رسد. برخي از فيلسوفان يوناني هدف از زندگي را تجربه لذت و به حداكثر رساندن آن مي دانستند. از نظر آنان ، شادكامي ،كل لحظات لذت بخش زندگي افراد است. اين از طريق افراد ديگر از جمله هابز ، دي سد و بنتهام [2]پيروي گرديده است. هابز معتقد بود كه شادكامي ، دنبال كردن موفقيت آميز اميال ذاتي انسان است . دي سد بر اين باور بود كه دنبال كردن احساس لذت ، هدف نهايي زندگي است. بنتهام نيز  ادعا داشت كه براي ساختن يك جامعه خوب ،‌كوشش افراد براي به حداكثر رساندن لذت و علائق فردي مهم مي باشد ( به نقل از رايان و دسي[3] ، 2001).

دامنه توجه ديدگاه لذت گرايي ، از لذت هاي بدني تا اميال ذاتي و علائق فردي در نوسان مي باشد. روان شناساني كه اين  نظريه را مي پذيرند بر مفهوم گسترده اي از لذت گرايي تاكيد دارند كه شامل رجحان ها و لذائذ ذهني و بدني است( كوبووي[4]، 1999 ؛ به نقل از يزداني ، 1382) .

كانمنو دانير و شوارز (1999) روان شناسي لذت گرايي را مطالعه امور و پديده هايي مي دانند كه تجارب لـذت بخش و غيــر لذت بخــش زنـدگي را به وجــود مي آورند. در واقع ديدگاه مسلط در بين روان شناسان لذت گرا آن است كه خوشبختي شامل بهزيستي ذهني و تجارب لذت بخش مي باشد. اكثر پژوهشگران در روانشناسي لذت گرايي جديد ، از مفهوم بهزيستي ذهني به عنوان متغير اصلي استفاده مي كنند. اين مفهوم شامل سه جزء يعني رضايت از زندگي ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفي مي‌باشد كه غالباً  تحت عنوان شادكامي ناميده مي شود (به نقل از دانير و لوكاس[5] ، 2002 ).

 

    ديدگاه معنوي :

برغم رواج ديدگاه لذت گرايي ، تعدادي از فلاسفه ، صاحب نظران و علماي ديني چه در شرق و چه در غرب اين موضوع را زير سوال برده اند كه شادكامي بخودي خود به عنوان ملاك اصلي خوشبختي باشد( رايان و دسي ، 2001). از نظر فروم (1375) براي درك شادكامي واقعي بايد بين اميال و نيازهايي كه به صورت ذهني احساس مي شوند و خشنودي در آنها منجر به لذت هاي زودگذر مي گردد و آن دسته از نيازهايي كه در ماهيت انسان ريشه داشته و تحقق آنها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنويت يعني خوشبختي و شادكامي واقعي را به همراه دارد ، تمايز قائل شد. واترمن ( 1990) معتقد است كه مفهوم معنوي از شادكامي ، خوشبختي و شادكامي مردم را بر اساس خود واقعي آنها تبيين مي كند. بر طبق نظر وي اين نوع شادكامي ، موقعي به دست مي آيد كه فعاليت هاي زندگي افراد بيشترين همگرايي يا جور بودن را با ارزش هاي عميق داشته باشد و آنان نسبت به اين ارزش ها متعهد گردند. تحت چنين شرايطي ، احساس نشاط و اطمينان به وجود مي آيد. واترمن اين حالت را به عنوان « جلوه فردي » ناميد و همبستگي بالايي بين آن و اندازه هاي خوشبختي و شادكامي بدست آورد. ريف و سينگر (1998) خوشبختي و شادكامي را دست يابي ساده به لذت نمي دانند ، بلكه آن را به عنوان كوششي در جهت كمال در نظر مي گيرند كه بيانگر تحقق توان بالقوه واقعي فرد است. كروت (1979) موضوع خوشبختي را با بسط نظريه عمر در رابطه با رشد و پيشرفت انسان مورد بررسي قرار داد ، او از نوعي بهزيستي روان شناختي سخن به ميان آورد كه از بهزيستي ذهني متمايز است و براي اندازه گيري آن يك رويكرد چند بعدي شامل شش جنبه متمايز در رابطه با شكوفايي انسان ارائه داد. اين شش جنبه عبارتند از : خود مختاري ،‌ نمو فردي ، پذيرش خويشتن ، هدفمندي زندگي و روابط مثبت.ريف وسنيگر (1998) اين شش جنبه را بيانگر تعريف نظريه و عملي بهزيستي روانشناختي مي دانند كه مشخص كننده عواملي است كه باعث ارتقاء سلامت جسماني و هيجاني مي باشد. آنان شواهدي ارائه نموده اند كه نشان مي دهد ، ‌زندگي كردن به صورت معنوي كه حاكي از بهزيستي روانشناختي است ، بر سيستم هاي فيزيولوژيكي خاص ، تاثير مي گذارد كه مربوط به كاركرد دستگاه ايمني است و ارتقاء سلامتي را در پي دارد. به طور كلي مي توان گفت كه رويكردهاي لذت گرايي و معنوي به ظاهر متضاد مي باشند و هر كدام با تعريف متفاوتي از شادكامي ، انواع متفاوتي از تحقيق را در مورد علل ، پيامدها و پويايي هاي اين موضوع باعث شده اند ، اما از آنجا كه شادكامي و بهزيستي ذهني يك پديده چند بعدي است ، جنبه هايي از دو رويكرد را در بردارد. در اين رابطه كامپتون و همكاران ( 1996؛ به نقل از يزداني ،‌1382) دريافتند كه ديدگاه هاي لذت گرايي و معنوي از شادكامي ،‌ همپوشي و در عين حال تمايز با هم دارند و درك ما را از شادكامي و بهزيستي ذهني از طريق روش هاي متفاوت اندازه گيري ، افزايش خواهند داد ( به نقل از كشاورز ، 1384) .

 

   نظريه داينر

بر طبق اين نظريه ، شادكامي ارزشيابي است كه افراد از خود و زندگيشان به عمل مي آورند. اين ارزشيابي ها مي تواند جنبه شناختي داشته باشد ، مانند قضاوت هايي كه در مورد رضايت از زندگي صورت مي گيرد و يا جنبه عاطفي كه شامل خلق و هيجاناتي است كه در واكنش به رويدادهاي زندگي ظاهر مي شود. بنابراين شادكامي از چهار جزء تشكيل يافته كه عبارتست از : رضايت از زندگي ،‌خلق و هيجانات مثبت و خوشايند ، نبود خلق و هيجانات منفي و عوامل ديگري مانند خوش بيني ، عزت نفس و احساس شكوفايي . در اين نظريه ويژگي هاي افراد شادكام عبارتست از : داشتن دستگاه ايمني قوي تر و عمر طولاني تر ، برخورداري از روابط اجتماعي بهتر ، مقابله موثر با موقعيت هاي مشكل ، خلاقيت و موفقيت بيشتر و گرايش زيادتر براي كمك به ديگران ( داينر ، 2002). داينر و لوكاس (2002) با اشاره به بررسي ويلسون ( 1976) در مورد شادكامي معتقدند كه بسياري از نتيجه گيري هاي او از طريق مطالعات بعدي مورد تاييد قرار گرفته است. ويلسون با بررسي شواهد تجربي و همبسته هاي شادكامي اينطور نتيجه گيري كرده بود كه فرد شادكام فردي است : زنده دل ، سالم و فرهيخته ، برون گرا ،‌ خوش بين ، آزاد از نگراني مذهبي ، داراي عزت نفس بالا و برخوردار از اخلاق حرفه اي ، تمايلات فروتني و هوش.  داينر و ساه ( 1997) شادكامي را شامل جزء مي دانستند كه عبارتند از : جزء شناختي ، يعني نوعي تفكر و پردازش كه منجر به خوشبيني فرد مي شود. جزء عاطفي و هيجاني كه همان خلق مثبت و شاد است و جزء اجتماعي كه بيانگر گسترش روابط اجتماعي فرد با ديگران و به دنبال آن افزايش حمايت اجتماعي مي باشد. در اين رابطه مايرز و داينر ( 1995) معتقدند كه وقتي از مردم پرسيده مي شود « فرد شادكام چه كسي است؟ » در پاسخ به شبكه حمايتي از روابط درون يك فرهنگ اشاره مي كنند كه به تفسيري مثبت و خوشبينانه از رويدادهاي روزمره زندگي مي انجامد.

 


1-  happiness

1- Hobbes & Desade & Bentham

[3]-.Rayan & Dessay

[4]ـ Kuboyy

[5] ـ Diener, Lucas

 

دانلود مباني نظري پايان نامه روانشناسي درباره شادكامي و نظريه هاي شادكامي

مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي

۷ بازديد
مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي

مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي

دانلود مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي

مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي
دسته بندي مباني و پيشينه نظري
فرمت فايل doc
حجم فايل 21 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 24

مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي

در 24 صفحه ورد قابل ويرايش با فرمت doc

توضيحات: فصل دوم پايان نامه كارشناسي ارشد (پيشينه و مباني نظري پژوهش)

همراه با منبع نويسي درون متني به شيوه APA جهت استفاده فصل دو پايان نامه

توضيحات نظري كامل در مورد متغير

پيشينه داخلي و خارجي در مورد متغير مربوطه و متغيرهاي مشابه

رفرنس نويسي و پاورقي دقيق و مناسب

منبع :    انگليسي وفارسي دارد (به شيوه APA)

نوع فايل:     WORD و قابل ويرايش با فرمت doc

 

قسمتي از متن مباني نظري و پيشينه

 

چارچوب نظري پايان نامه روانشناسي با موضوع خودكارآمدي تحصيلي

 

 

2-2-1- خودكارآمدي

   خودكارآمدي به درجه اي از احساس تسلط فرد در مورد توانايي هايي براي انجام فعاليت هاي خاص مي باشد و به اعتماد و اطمينان فرد نسبت به توانايي هايش در انجام رفتار خواسته شده از وي تأكيد دارد( والترز[1]، 2004).

    بندورا( 2006) خودكارآمدي را چنين تعريف مي كند باور فرد در مورد توانايي مقابله او در به موقعيت خاص است و الگوهاي فكري، رفتاري و هيجاني را در سطوح مختلف تجربه انساني تحت تاثير قرار مي دهد و تعيين كننده اين است كه آيا رفتاري شروع خواهد شد يا خير و اگر شروع شد فرد چقدر تلاش براي انجام آن خواهد داشت و در رويارويي با مشكل استقامت از خود نشان خواهد دارد.

     به علاوه خودكارآمدي عبارت است از ارزشيابي هر فرد از توانايي ها و صلاحيت هايش براي رسيدن به اهداف و يا غلبه بر موانع، به عبارت ديگر انتظارات خودكارآمدي به باورهاي مربوط به توانايي هاي ما براي انجام موفقيت آميز يك رفتار اطلاق مي شود( بود[2] و همكارن، 2006).

 

بندورا بيان مي كند كه سطح انگيزش، وضعيت هاي احساسي و اقدامات افراد بيشتر بر آنچه اعتقاد دارند مبتني است تا آنچه كه واقعا درست است. افراد تمايل دارند وظايف و فعاليت هاييي را انتخاب كنند كه احساس مي كنند در انجام آن ها شايسته هستند و اعتماد به نفس دارند و از بقيه آن ها اجتناب مي كنند. بنابراين، هر چه خودكارآمدي بيشتر باشد، تلاش، پايداري و برگشت پذيري بيشتر خواهد بود( خجسته مهر و همكاران، 1391).

 

    خودكارآمدي مجموعه متفاوتي از باورهاي مربوط به حيطه هاي مختلف عملكرد است كه شامل خودنظم دهي فرايند شناختي، انگيزشي، حالت هاي هيجاني و فيزيولوژيك است. خودكارآمدي مربوط به دستيابي به هدف، بهتر از كارآمدي مربوط به يك عملكرد خاص، عملكرد را پيش بيني مي كند. كارآمدي مربوط به خودنظم دهي نيز يك عامل مهم در باور خودكارآمدي مربوط به دستيابي به هدف است. باور خودكارآمدي مربوط به يك مهارت ممكن است بالا باشد، اما هنگام استفاده در موقعيت هاي تنيدگي زا ضعيف مي شود.خودكارآمدي هم چنين با هماهنگ ساختن مهارت هاي مختلف ارتباط دارد. از آنجا كل چيزي بيش از مجموع اجزاي آن است، باورهاي خودكارآمدي به جاي اين كه مجموعه ي بي ربطي از خوباورهاي خاص بالا باشند، حاصل تجارب و افكار بارآور هستند( بندورا، 1997). 

 

2-2-2-  تاريخچه خودكارآمدي

   درباره تاريخچه خودكارآمدي مي توان گفت يكي از جنبه هاي نظريه شناخت اجتماعي آلفرد بندورا است، نظريه شناختي- اجتماعي از ديدگاه كارگزارانه سرچشمه گرفته است كه در آن رفتار فرد به صورت هدفمند و پيش بيني پذير تلقي مي شود، و اين ديگاه در ابتدا به نظريه ياگيري اجتماعي معرف بود و اين نظريه بر خواستگاه اجتماعي رفتار و اهميت فرايندهاي شناختي در تمام ابعاد زندگي انسان، انگيزش، هيجان و عمل تاكيد مي كند و اين نظريه از قويت فاصله گرفته بر اهميت فرايندهاي شناختي تاكيد مي كند، در اين ديگاه افراد نه به وسيله نيروهاي دروني برانگيخته مي شوند نه به وسيله نيروهاي بيروني به طور خودكار كنترل مي شوند و عملكرد انسان در چهارچوب يك مدل تقابلي سه جانبه تبيين مي شود كه در آن رفتار شخص و محيط يكي از اين براي رسيدن به انواع عملكرد تعيين شده است( پروين و جان، 1386).

 


[1] Valtarz

[2] Boud 

دانلود مباني نظري پايان نامه درباره خودكارآمدي تحصيلي