پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

۷ بازديد
پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

دانلود پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب
دسته بندي روانشناسي و علوم تربيتي
فرمت فايل doc
حجم فايل 219 كيلو بايت
تعداد صفحات فايل 89

پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

 قسمتي از متن:

 

1-1-مقدمه :

از زمان هاي دور انسان خواهان پيدا كردن هم نوعي براي خود بوده و به تدريج كه اجتماعي شد در جهت تشكيل خانواده گام برداشت اكثريت افرادآرزومند داشتن فرزنداني سالم و باهوش و كارآمد براي جامعه هستند و بي شك هر گونه نقص و عقب ماندگي در مسير رشد نه تنها باري از دوش جامعه بر نمي دارد بلكه خود باري گران به خانواده و جامعه تحميل مي نمايد .(كاكاوند1385)  مروري برتاريخ كودكان استثنايي نشان مي دهدكه درهردوره از تاريخ وفرهنگ وتمدن ودر همه طبقات اجتماعي افرادي وجود داشتندكه از نظر فعاليت هاي اجتماعي از نظرطبيعي پايينتر بوده وسازگاري انان بامحيط بامشكل مواجه بوده تولد كودك استثنايي به مثابه زنگ خطري براي اجتماع است.(افروز1384)

به دنبال تولد كودك معلول سرزنش و مقصر دانستن همسران از يكديگر به وجود مي آيد ، خانواده هاي داراي كودك معلول مشكلات اقتصادي را تجربه مي كنند. و از طرفي چون يك والد ممكن است عهده دار مراقبت از كودك معلول باشد و منبع درآمد خود را از دست دهد مشكلات زيادي را متحمل مي شود و نيز مشكلات مراقبتي، روانشناختي و اجتماعي را در طي فرآيند سازگاري در جهت زندگي با كودك تجربه ميكنند. (فيشـر، 2001 ) اين تأثيرگذاري ها نه تنها بر والدين است بلكه ساير اعضاي خانواده را هم تحت تأثير قرار مي دهد دراين زمان آرامش خانواده به هم خورده و تمام نگاهها به سوي كودك منعطف مي گردد
(­احمدپناه،1380 ).بعضي از خانواده هاي داراي كودك معلول از نظر اجتماعي منزوي هستند مطالعه شريعتي و داورمنش نيز مؤيد اين امر است كه وجود يك فرزند عقب مانده ذهني سبب محدوديت در روابط خانوادگي مي گردد و هر قدر شدت عقب ماندگي بيشتر باشد اوقات فراغت محدودتر شده و دامنه ارتباطات اجتماعي تنگ تر مي شود ( شريعتي و داورمنش ، 1384 ) .

مراقبت هاي اضافي و سازگاري هاي ويژه اي كه برخي از كودكان استثنايي بر والدين تحميل مي كنند ، نحوه تعامل خواهر و بردارها را با معلول دگرگون مي سازد به خاطر پيچيدگي تعاملاتي كه رخ مي دهد نه تنها مطالعه اين افراد مشكل است بلكه به واسطه اين واقعيت كه اين حيطه بر برداشتهاي ذهني متكي است پيچيده تر مي شود (هالان و كافمن ترجمه ماهر ، 1385 ) .

تولد و حضور كودك با نيازهاي ويژه همواره از مسائل بحث برانگيز بوده است زيرا با تأثيرگذاري بر كميت و كيفيت روابط والدين و ايجاد دگرگوني در جو محصول خانوادگي مي تواند موجب آشفتگي و افزايش استرس در والدين گردد .(دايسون ، 1993 ، 1997 ؛ فيسمن و همكاران 1989 ؛ شافر و همكاران 1998) .

لاوتون[1] 1998 گزارش كرده است كه در اين ميان مسائل و مشكلات خانواده هايي با 2 كودك استثنائي بيشتر است ؛ تعداد كمي از اين خانواده ها داراي خودرو هستند و از وسايل نقليه عمومي نيز بهره اي نمي برند اين خانواده ها بيان مي دارند مشكلاتي از قبيل رفتار كودك و حمل تجهيزات وي مانع بيرون رفتن آنها مي شود . والدين داراي چندين فرزند معلول معمولاً خود بيمار و ناتوان هستند.

با وجود چنين مطالعاتي در جوامع غربي هنوز در كشور ما آمار دقيقي از تعداد خانواده هاي داراي چند فرزند استثنائي وجود ندارد .( سروري ، 1381 ) .

در اين ميان از مهمترين عامل بروز كودكان استثنائي با انواع خاص آسيب هاي زيستي و شناختي بايد به ازدواج هاي خويشاوندي توجه نمود( نصرتي ، 1385 ) .كودكان استثنائي محصول عوامل در هم تنيده اي هستند تأثيرات متقال بر يكديگر دارند ، يافته هاي ژنتيك نشان مي دهد كه عوامل بيماري زا در ازدواج هاي همخون بيشتر است تا ازدواجهاي غيرهمخون چرا كه كثرت ارث نهفته به علت همخوني و مشترك بودن جد در اين نوع ازدواجها بسيار شايع است

در حال حاضر اين نوع ازدواج ها در روستاها و بخش هاي ايران به خاطر حفظ و حراست از ساختار خانواده و ممانعت از وقوع طلاق انجام مي پذيرد ، پيشرفت هاي علمي در گستره كنوني به ويژه پيشرفت هاي ژنتيكي همواره هشداردهندگي خود را با مطالعات گسترده در مورد اين نوع ازدواج ها حفظ مي كرده اند ( خدابنده ، 1378 ) .از ويژگي هاي عمده انسان آگاهي او از رفتار خود و برخوداري وي از نيروي تفكر است، انسان مي تواند از رفتار خود آگاه باشد و در برخورد با مسائل و امور مختلف از نيروي تفكر خود استفاده كند، اما انسان هميشه از آنچه كه انجام   مي دهد آگاه نيست، به سخن ديگر گاهي انسان عملي را انجام مي دهد كه اما از انگيزه رفتار خود يا هدف آن رفتار آگاه نمي باشد. وقتي والدين براي اولين بار با اين حقيقت روبرو مي شوند كه كودكشان استثنايي است واكنش  آنها پيامد هايي خواهد داشت، وجود كودك معلول ذهني اثرات عميقي بر روي نحوه ارتباط يك يك افراد خانواده با هم و هريك از آنها با كودك معلول وارد مي سازد و همين اثرات ناخوشايند چنانچه به گونه اي منطقي و چاره جويانه قابليت حل نيابند ضايعات جبران ناپذيري بر روان والدين، ساير نوباوگان خانواده خصوصاً كودك معمول باقي مي گذارد. واكنش هاي شايع والدين ممكن است به صورت احساس گناه1 ناكامي و محروميت2 انكار واقعيت يا كتمان حقيقت3 اضطراب و نگراني باشد0 اين قبيل واكنش ها تا زماني كه به كنترل در نيايند و تعديل نشوند نه فقط سلامت رواني اعضاي خانواده را به مخاطره مي اندازند بلكه نوع تعامل و ارتباط اعضاي خانواده و كودك معلول ذهني يا جسمي را پيچيده   مي سازد و در نهايت موجب اضمحلال انرژي  رواني و ديگر توانمندي هاي آنان مي شوند(ميلاني فر1347)

 

 

1-2-بيان مسأله :

حضور كودك عقب مانده ذهني در هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثير قرار مي‌دهد و سلامت رواني خانواده به خصوص والدين را تحت الشعاع قرار مي‌دهد، كودك بر اثر تعارض‌هاي شديد ميان اعضاي خانواده، كل خانواده را درگير بحران مي‌كند. ممكن است روابط خانوادگي، افزايش فشارهاي ناخواسته جسمي، هيجاني و مالي ضعيف شود كودك عقب مانده ذهني مي‌تواند ضايعات و اثرات جبران ناپذيري بر وضعيت بهداشت رواني خانواده وارد كند از جمله ايجاد تشديد اختلافاتي زناشويي،‌جدايي، تحمل بار سنگين اقتصادي، افسردگي، نااميدي، اضطراب، خجالت و خشم1 و بسياري از مسايل ديگر(بردن2، 1980).مراقبت مداوم از كودك عقب مانده ذهني اغلب براي والدين استرس‌زا مي‌باشد زيرا اين دشواري هاي كودكان به طور اجتناب ناپذيري بر زندگي آنها اثر مي‌گذارد(كرنيك3 و همكاران، 1983). تحقيقات نشان داده است كه والدين كودكان عقب مانده ذهني عموما در خطر مشكلات زندگي خانوادگي و دشواري‌هاي عاطفي قرار دارند(بكمن4، 1991 سينگر واوروين 1989).به طور كلي خانواده كودك معلول به لحاظ داشتن كودكي متفاوت با ساير كودكان با مشكلات فراواني در زمينه نگهداري، آموزش و تربيت آنها روبه روست. اين مسايل همگي بر والدين فشارهايي وارد مي‌كنند كه سبب بر هم خوردن آرامش و يكپارچگي خانواده مي‌شوند و در نتيجه انطباق و سازگاري آنان را تحت تاثير قرار مي دهد. مطابق بررسي و تحقيقات صاحب نظران آموزشي و محققان آموزش و پرورش حدود (12) درصد از كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه (7 الي 18 سال يا 6 الي 17 سال ) به نحوي از انحا نياز به بهره گيري از برنامه هاي آموزش و پرورش ويژه دارند كه از بين آنها مي توان كودكان مبتلا به معلوليت بينائي ، شنوائي ، تكلمي ، ذهني ، يادگيري و مشكلات سازگاري و معلولين جسمي را نام برد كه روي هم رفته جمعيت استثنائي هر كشور را تشكيل مي دهند (افروز ، 1384 ) .

در اين ميان نهاد خانواده براي حراست از اين كودكان وظيفه خطيري دارد وظيفه خانواده مراقبت و تربيت فرزندان و برقراري ارتباط سالم با هم و كمك به استقلال كودكان است حتي اگر كودك كم توان ذهني باشد ( عليزاده ، 1381 ) .

وجود كودك معلول يا كم توان ذهني در روابط خانوادگي تنش هائي ايجاد مي كند اگر معلوليت شديد باشد يا كودك داراي معلوليت هاي چندگانه باشد اين تغييرها شديدتر خواهد بود به تدريج كه كودك بزرگ مي شود والدين دل مشغول استقلال كودك مي شوند كه ممكن است براي مدت طولاني ادامه پيدا كند و متأسفانه نمي توان به راحتي برآن غلبه كرد (ايسنسن[2] ، 1991 ) .

والدين كودكان استثنايي با فشارهاي شديد رواني و اقتصادي رو به رو مي شوند و اين عوامل در سازگاري با وضع موجود نقش مهمي دارد به نظر مي رسد عواملي چون روابط زناشويي ، اعتقادات مذهبي ، ميزان تحصيلات ، سطح هوش والدين ، اندازه و ساختار خانواده و وضعيت اجتماعي و اقتصادي والدين در اين سازگاري نقش مهمي داشته باشد (  احمدپناه ، 1380 ) .كودك كم توان كاركرد روانشناختي خانواده را برهم مي زند كه در سطح كلان سلامت روان ، پويائي و هدفمندي خانواده را همچون ابراز واجود ، حل تعارض ، استقلال ، پيشرفت ، تفريح و سرگرمي ، ارزش هاي اخلاقي و مذهبي ، رفت و آمد با اطرافيان و حل مسئله مي باشد .(اليري و همكاران 2001 ؛ به نقل از كيميائي 1387 ) .

وجود بيش از يك كودك  معلول شرايط را به مراتب سخت تر مي كند مادر و پدر ممكن است از داشتن چنين فرزنداني رنج ببرند و حالاتي همچون افسردگي ، اضطراب ، پرخاشگري و ترس از خود نشان دهند و حتي آرزوي مرگ داشته باشند ( البرزي و بشاش ، 1375 ) . دسترسي به خدمات و حمايت هاي مورد نياز براي خانواده هاي داراي چندفرزند استثنائي سخت است .والدين كودك معلول براي شناسايي و قبول كم تواني كودك نياز به كمك دارند (­حسيني و رضا­زاده ، 1381 ) .

مادهوا و ناريان (1991) به اين نتيجه رسيدند كه احتمال ميزان عقب ماندگي ذهني در خانواده هايي كه ازدواج فاميلي نموده اند بيشتر است .در ازدواج فاميلي حدود 5 تا 6 درصد احتمال تولد كودك معلول وجود دارد كه اين ريسك با احتمال تكرار معلوليت در فرزندان بعدي خانواده نيز همراه است (اكرمي ، 1385 ) .اين ازدواج ها به ويژه در كشورهاي آسيايي و شمال آفريقا رواج بسيار دارد به طوريكه ميزان آن 20 تا 50 درصد گزارش شده است .درمطالعه اي كه اخيرا  بر روي بيش از 300 هزار زوج از نژادهاي مختلف ايراني حدود 38% ازدواجها از نوع خويشاوندي بوده است كه بيش از 27% آنها از نوع درجه  3 مي باشد (سعادت ، انصاري ، فرهود ، 2004 ) .در تحقيق ديگري كه در سال (1388) در زمينه بررسي ويژگي هاي زيستي، شناختي، رواني و اجتماعي والدين خويشاوند وغير خويشاوند با بيش از يك فرزند استثنايي در ايلام صورت گرفت در متغيرهاي جمعيت شناختي و اجتماعي تفاوتي در دو گروه ديده نشد ولي در متغير هاي زيستي و شناختي تفاوت معنادار در دو گروه مشاهده شد(عزيزي، 1388).

آنچه كه در تأكيد بر ازدواجهاي فاميلي اهميت فراوان دارد عوامل ژنتيك است كه بزرگترين علت انواع معلوليت ها و تعيين كننده 2/40 درصد معلوليت هاي جسمي ، ذهني ، روانشناختي در سطح ايران مي باشد ( افروز ، 1384 ) . كه در اين نوع ازدواج ها نمود فرواني پيدا مي كند .تولد كـودك كـم‌توان ذهني بر خانواده‌ بيان‌گر‌ ايـن اسـت كـه والدين آن‌ها احـساس خـجالت داشته و با شدت عقب‌ماندگي ايـن احـساس شديدتر شده،مشكلات زناشويي،طلاق و افسردگي والدين هم شدت‌ مي‌يابد . پدران و مادران كودكان كم‌توان‌ ذهني‌ واكنش‌هاي متفاوتي به اين‌ موضوع‌ دارند.يافته‌هاي كازاكرا و لاركان (2008) نشان داد كه پدران احساس افـتخار كـمتري دارند؛زيرا آرزوهاي خود را بر باد رفـته‌ مي‌بيند و بـه طـبع ، نقش مـشاركتي كمتري در رشد فـرزندان كـم‌توان ذهني خود دارند.درگيري‌هاي‌ شغلي پدران‌ در‌ اين خانواده‌ها مانع مي‌شود كه آن‌ها به اين باور كه به حـمايت و حـضور آنـ‌ها نياز است، برسند.اما در مقايسهء نگرش پدران و مادران نسبت بـه ايـن كـودكان،پدران نـگرش مـثبت‌تري بـه‌ اين‌ فرزندان‌ دارند. و گرچه‌ وجود اين كودكان موجب كاهش درآمد پرر مي‌شود،ولي‌ سلامت روان پدر درمقايسه با مادر كمتر به مخاطره مي‌افتد. اما مادران‌ كودكان كم‌توان ذهني دچار اختلالات رواني و احساسات مـنفي‌ همچون‌ احساس‌ گناه و افسردگي‌ بيشتري شده و تمايل به طرد كودك دارند و با افزايش كم‌تواني، سلامت مادر لطمه‌ بيشتري مي‌بيند. زيرا‌ اين مادران است كه نقش مراقبتي بيشتري بر عهده‌ دارد(كيميايي و همكاران، 1388).

 بنابراين همانگونه كه بيان شد وجود كودك كم توان ذهني، اغلب ضايعات جبران ناپذيري را بر پيكر خانواده وارد مي كند. ميزان آسيب پذيري خانواده – بويژه مادر – در مقابل اين ضايعه گاه به حدي است كه وضعيت بهداشت رواني خانواده دچار آسيب شديدي مي گردد .اما هرچند وجود كودك عقب مانده مي تواند ضايعات و اثرات جبران ناپذيري بر وضعيت بهداشت رواني خانواده وارد كند اما اين ضايعات و اثرات به ميزان قابل زيادي قابل جبران وتخفيف هستند. ليكن جبران و يا كاهش اين تأثيرات مستلزم داشتن شناخت علكي از آنهاست .پس مي توان با انجام كارهاي تحقيقاتي برروي والدين اين كودكان كه بيشترين بار عاطفي كودكان را بر دوش دارند و انعكاس نتايج آن به دست اندركاران و دستگاه هاي مربوطه راهگشاي رفع مشكلات آنان گرديد (افتخاري،1390).

 

 

 

 

 

                      

1-3- ضرورت  و اهميت تحقيق:

حضور يك كودك استثنايي در خانواده فشار رواني زيادي بر والدين و اعضاي خانواده وارد مي كند و مي تواند سلامت روان آنان را به مخاطره اندازد. بسيار حائز اهميت است كه والدين كودكان داراي نيازهاي ويژه با نوع احساسات خود در برخورد با كودكان آشنا شوند. براي سازش با كودك خود نياز دارند كه احساس نسبتاً  خوبي در مورد خود پيدا كنند. زندگي،  ازدواج وكار والدين اين گونه كودكان ايجاب مي كند تا حدي رضايتمندي را احساس كنند، ممكن است با توجه به اين واقعيت كه كودكي ناتوان دارند احساس غم وناراحتي كنند، اما نيازي نيست كه كل زندگي آنها را هاله اي از غم فرا گيرد(مفيدي، 1376). وجود يك جامعه سالم از نظر بهداشت رواني به سلامت اجزاي كوچكتر آن جامعه مانند اجتماعات، گروه ها و خانواده هاي آن جامعه وابسته است در اين ميان خانواده به عنوان كوچكترين و در عين حال اصلي ترين هسته مركزي هر جامعه نقش بسزايي در تامين سلامت كل جامعه خواهد داشت (شريعتي وداورمنش،1375)در نهاد خانواده نيز تولد  هر كودك مي تواند بر پويائي خانواده اثر بگذارد و والدين و ديگر اعضاي خانواده بايد تغييرات متعددي را در جهت سازگاري با عضو جديد تحمل نمايند (رابينسون و رابينسون ، ترجمه ماهر 1377 ) .در كشور ما تعداد كودكان و دانش آموزان سنين مدرسه از 6 سال الي 18 سال كه نياز به برنامه هاي ويژه دارند با در نظر گرفتن 18 ميليون دانش آموز حداقل يك ميليون و هشتصد هزار نفر خواهد بود. (افروز ، 1386 ) كه برخي از اين كودكان ممكن است متعلق به خانواده هايي با بيش از يك كودك  استثنايي مي باشند .وجود دو يا چند كودك استثنائي نه تنها كودك را گرفتار مي كند بلكه والدين را نيز درگير مي كند و باعث فشار مالي و رواني بر خانواده مي شود.(تورز و شا 1998)

 


[1] Lawton

FRUSTRATIon.1

Frustation.2

Denial of Reality.3

Anger       .1

2. Burden                                                                                                                                                            

3.Crnic

4. Beckman

5. Self- esteem

[2] Esinson

دانلود پايان نامه مقايسه دانش آموزان عادي با دانش آموزان عقب مانده ذهني در يادگيري فضايي وتجسمي شهرستان سرپل ذهاب

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.