پايان نامه راهبردهاي خودارتقايي و خودحفاظتي و انتظارات پيامد در افراد وابسته به مواد و افراد عادي
پايان نامه راهبردهاي خودارتقايي و خودحفاظتي و انتظارات پيامد در افراد وابسته به مواد و افراد عادي |
![]() |
دسته بندي | پژوهش هاي دانشگاهي |
فرمت فايل | doc |
حجم فايل | 543 كيلو بايت |
تعداد صفحات فايل | 120 |
پايان نامه راهبردهاي خودارتقايي و خودحفاظتي و انتظارات پيامد در افراد وابسته به مواد و افراد عادي
1-1- مقدمه
مصرف مواد مخدر سابقه بسيار طولاني دارد و اقوام مختلف آن را به صورتهاي متنوع مورد استفاده قرار ميدادند. اگر چه نحوه استفاده و تأثير اينگونه مواد بر جسم و روح در اغلب موارد به لحاظ دارويي و درماني است و هنوز هم مشتقات و تركيبات برخي از مواد مخدر به عنوان داروهاي تسكين دهنده مورد استفاده قرار ميگيرند، ليكن در دنياي امروز اكثر افراد فقط تغييرات رواني را در مصرف اينگونه مواد جستجو ميكنند و هر روز بر تعداد مصرف كنندگان اضافه ميشود و مواد مخدر صورتهاي پيچيده و متنوعي به خود ميگيرد. بدون ترديد مصرف بيرويه و روز افزون مواد مخدر به عنوان يكي از بزرگترين مشكلات قرن حاضر تلقي ميگردد و زيانهاي ناشي از آن در زمينههاي اجتماعي و اقتصادي بسيار سنگين است (صالحي، 1371).
وابستگي به مواد يكي از معضلات زندگي بشر به شمار ميرود. افزايش مواد مخدر طي قرن گذشته نگراني روز افزوني را براي همه جوامع در پي داشته است. در دههي اخير، نتايج بررسيهاي انجام شده در ايران، نشان داده كه آمار اعتياد طي چهار ده اخير در نوسان بوده است؛ به طوري كه در سال 1390، اين برآورد در جمعيت 15 تا 64 (طبق سرشماري سال 1385معادل 50 ميليون نفر) برابر با يك ميليون و سيصد و بيست و پنج هزار نفر اعلام شده است (صرامي، قرباني و مينوئي؛ 1392).
عوامل زيادي در پديده اعتياد تاثير دارند و در كل متخصصان اين زمينه معتقدند كه تعامل عوامل ژنيتكي/زيست شناختي، روانشناختي، اجتماعي و فرهنگي در شكل گييري اين پديده دخالت دارند (انجمن راونپزشكي آمريك ، 2013).
از آنجاكه مصرف مواد ارتباط نزديكي با جرم دارد به نظر ميرسد كه مصرف كنندكان مواد اشتياق كمتري به اصول اخلاقي داشته باشند. مطابق نظر بندورا (1991) بياشياقي اخلاقي به فقدان تمايل فرد براي پرداختن به موضوعات اخلاقي گفته ميشود. بندورا و باربارانلي و كاپار (1996) دريافتند كه افراد داراي بياشتياقي اخلاقي بالا تمايل بيشتري به شركت در رفتارهاي بزهكارانه، سطح بالاتر پرخاشگري، و سطوح پايين تر گناه و گرايش به نفع اجتماعي دارند.
از طرف ديگر چون وابستگي به مواد با سير نزولي در عمكردهاي شغلي، اجتماعي، تحصيلي وغيره همراه است ميتوان فرض كرد كه افراد وابسته به مواد در راهبردهاي خودارتقايي و خودحفاظتي[4] ضعف دارند. راهبردهاي خودارتقايي و خود حفاظتي تاكتيكهايي هستند كه هر فرد براي رشد و بهبود عملكرد مثبت خود به كار ميگيرد. اين فاكتور به صورت متفاوتي با متغيرهاي كليدي شخصيت چون عزت نفس و خودشيفتگي مرتبط ميباشد. توسعهي اين رهيافت تركيبي (تلفيقي) در آينده ميتواند بحث زيادي را درباره ساختار و ديناميكهاي انگيزش خودارتقايي و خودحفاظتي نشان دهد. افراد انگيزش مييابند تا تلقي مثبتي از خود را به دست آورند. آن ها اغلب سعي ميكنند تا ديدگاههاي مثبت از خود (خود ارتقايي) و جلوگيري و اجتناب از ديدگاه هاي منفي از خود (خودحفاظتي) را به دست آورند (بامستر[5]، 1998؛ صديقص، گرين و پينتر[6]، 2004؛ الايك و گووران[7]، 2005).
انتظارات پيامد[8] عامل ديگري است كه ميتواند در افراد وابسته به مواد و عادي متفاوت باشد. بنابراين، انتظارات پيامد باورهايي هستند مبني بر اينكه سود و مزايا، از رفتار خاصي پيروي خواهد كرد. انتخاب نهائي افراد، به شدت به وسيله عقايد و باورهاي آنها در مورد نتايج احتمالي انجام آن رفتار، تعيين ميشود (بيهات، دارن، كاترينا، بروجه و لاي[9]، 2009). در حقيقت، انتظارات پيامد، به طريق ايجاد انگيزه (پيامدهاي مثبت) يا پيامدهاي منفي (به طريق كاهش انگيزه) بر روي رفتار اثرگذار هستند (بيهات و همكاران،2009). مفهوم انتظارات پيامد از نظريه ارزش انتظار مشتق شده است و به اين اشاره دارد كه رفتار، محصول انتظارات افراد، از دست يابي به پيامدي خاص و ميزان ارزشي كه براي آن پيامد قائل هستند، است. مصرف مواد چون پيامدهاي مختلف منفي نظير فعاليتهاي اجنماعي، خانوادگي ، شغلي و... نيز همراه ميگردد و با افزايش بروز جرم همراه است. احتمال ميرود الگوهاي ادراك اين پيامدهاي ميتواند يكي از تفاوتهاي افراد وابسته به مواد و عادي باشد.
بنابراين هدف پژوهش حاضر، مقايسه بياشتياقي اخلاقي، راهبردهاي خودارتقائي و خودحفاظتي و انتظارات پيامد در افراد وابسته به مواد و عادي ميباشد.
1. American Psychiatric Association
[2] . moral disengagement
[3].Bandura, Barbaranelli & Caprara
[4] . self-enhancement & self-protection
1. Baumeister
[6] . Sedikides, Green, & Pinter
[7] . Alicke & Govorun
[8] . outcome expectation
[9] . Bhat, Darren, Catherine, Bruce & Leigh
بيان مسأله
وابستگي به مواد به معناي تمايل شديد فرد به ادامه مصرف يك ماده ميباشد به طوري كه وابستگي به عنوان يك سندرم باليني با جنبههاي رفتاري، شناختي و فيزيولوژيكي باعث ميشود كه فرد مصرف مواد را به رفتارهاي ديگر ترجيح دهد. وابستگي به مواد را ميتوان به عنوان يك حالت پايدار تعريف كرد كه در آن ظرفيت فرد براي تنظيم رفتارهاي اجباري جستجوي دارو كاهش مييابد بدون اينكه خطر پيامدهاي منفي جدي اين رفتار در نظر گرفته شود (هايمن و مالينكا[1]، 2001).
وابستگي يا اعتياد به مواد يك معضل مهم سلامت عمومي به حساب ميآيد، بر اساس برآوردهاي موجود فقط در ايالات متحده 6/22 ميليون نفر سوء مصرف كننده مواد محرك هستند (سامسا[2]، 2010).
طبق گزارش جهاني دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد (2015)، شيوع مصرف مواد همچنان در سرتاسر جهان ثابت است. تخمين زده ميشود كه تعداد 246 ميليون نفر - كمي بيش از 5 درصد از افراد 15 تا 64 سال در سرتاسر جهان در سال 2013 يك ماده مخدر مصرف كرده باشند. در ايران نيز، طي 20 سال گذشته، ميزان رشد سوء مصرف مواد بيش از 3 برابر نرخ رشد جمعيت بوده است (توكلي، شجاعي و مظلوم ، 2010). سوء مصرف مواد، اختلال پيچيدهاي در كل فرد است و نشان دهنده الگوهاي رفتاري و فكري خود تهديد كننده و خودمخرب، آشفتگي در سبك زندگي و عملكرد فرد ميباشد. با وجودي كه اثرات ژنتيكي، فيزيولوژيكي و شيميايي مواد شناخته شده است، اما خود فرد بايد مسئوليت اولية اختلال و بهبوديش را بپذيرد. بنابراين اعتياد يك علامت است و نه جوهر و اصل اختلال، مشكل خود فرد است نه مواد (ديلئون[3]، 1381).
برخي شواهد نشان ميدهند كه ميزان اشتياق فرد به اصول اخلاقي ميتواند در اختلات مصرف مواد نقش داشته باشد. بياشتياقي اخلاقي اصطلاحي است كه براي اشاره به ميزان علاقه و پرداختن به موضوعات اخلاقي مورد استفاده قرار ميگيرد. مطابق مباني نظري، بياشتياقي اخلاقي صفت ثابتي نيست، بلكه يك جهت گيري شناختي نسبت به جهان است كه با گذر زمان رشد ميكند و تحت تأثير بافتهاي اجتماعي كه شخص در آن عمل ميكند قرار دارد (موري[4]، 2008). بندورا و باربارانلي و كاپارا (1996) دريافتند كه افراد داراي بياشتياقي اخلاقي بالا تمايل بيشتري به شركت در رفتارهاي بزهكارانه، سطح بالاتر پرخاشگري، و سطوح پايين تر گناه و گرايش به نفع اجتماعي دارند. در پژوهشي كه توسط جسيكااشلي[5] (2009) بر روي دانشجويان دوره ليسانس اجرا شد. نتايج نشان داد كه مردان نمرات بيشتري از زنان در بياشتياقي اخلاقي و نمرات پايين تري در قضاوت اخلاقي داشتند. همچنين در تحقيقي كه بر روي جوانان مسلمان مصري انجام شد، يافتهها تفاوت معنيداري در نمرات دو گروه زن و مرد پيدا كردند، اين محققان ارتباط معني داري نيز بين گزارش سطوح بالاي بياشتياقي اخلاقي و سن نشان دادند. در اين نمونه، هر چقدر افراد جوان تر بودند، سطوح بيشتري از بياشتياقي اخلاقي را دارا بودند (پائول، لايبر، فروم، لايبر،كريستوفر[6]؛2010). هايد، شاو و مولانين[7] (2010) در پژوهش خود نشان دادند كه بين طرد اوليه والدين، فقر همسايگان و همدلي كودك و بياشتياقي اخلاقي بعدي ارتباط وجود دارد. بخشي از اين نتايج هم نشان داد كه بياشتياقي اخلاقي ممكن است مكانيسمي زير بنايي براي بسياري از رفتار ضداجتماعي نوجوانان باشد. همچنين نشان داده شده است كه شهروندان داراي بياشتياقي اخلاقي حمايت بيشتري براي تجاوز نظامي، تروريسم، و مجازات براي مجرمان نشان ميدهند (مك استير[8]، 2001؛آقيونو، ريل، تائو و فريمن[9]، 2007؛ واسيلجويك و ويكي[10]، 2013). بياشتياقي اخلاقي با تصميم گيريهاي غيراخلاقي مرتبط است (دولي، ماريس، ژو و سوجين[11]، 2014).
[1]. Hyman & Malenka
[2]. SAMHSA
[3] . Dylyvn
[4] . Moore
[5] . jessica ashley
[6] . paul, lieber, freom, lieer & Christopher
[7] ..Hyde,shaw & mailanen
[8] .Mc Aister
[9] . Aquino, Real, THau & Freeman
[10] . Vasiljevic & Viki
فهرست
فصل اول: كليات پژوهش
فصل دوم: مباني نظري و پيشينه پژوهش
فصل سوم:روش اجرا
فصل چهارم: يافته هاي پژوهش
فصل پنجم: نتيجه گيري