پايان نامه بررسي مديريت سازمانهاي ورزشي در 135 صفه ورد قابل ويرايش 

فصل اول :

مديريت – فرايند اساسي مديريت 

مديريت به عنوان رشته اي مجزا و متفاوت، پس از انقلاب صنعتي به وجود آمد. دامنه نقش و تئوري هاي اساسي آن در طي ساليان تغيير كرده. اما مقصود آن – حصول اطمينان از دستيابي به هدفهاي موسسه يا سازمان و به حداكثر رساندن بهره وري و كارايي همچنان باقي مانده است .

مديريت

 عبارت است از كاركردن با و از طريق ديگران براي رسيدن به هدفهاي سازمان و هدف هاي كاركنان.

مديريت هنر انجام امور به وسيله ديگران، جهت نيل به اهداف يك سازمان مي باشد.

تاكيد اين تعريف :

در اين تعريف به سه نكته تاكيد شده است.

• ·   تاكيد بر انسان ها در سازمان
• ·   توجه به هدفها و نتيجه ها  
• ·   ادغام هدف هاي فردي اعضاأ با هدفهاي سازمان  
• ·   مديريت كار كردن  با منابع مالي و منابع فيزيكي است جهت دستيابي به اهداف سازمان توسط برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل عمليات .

• ·   مديريت : هنر انجام امور به وسيله ديگران ، جهت نيل به اهداف يك سازمان مي باشد.

مديريت ورزشي :  

تمام جنبه هاي مديريتي در ورزشهاي سازمان يافته و تجارت ورزشي را در بر مي گيرد . متخصصان در اين قلمرو با مديريت تسهيلات بودجه بندي – برنامه ريزي، سازماندهي و كاركنان سرو كار دارند.

فرآيند مدريريت :

فرآيند برنامه ريزي، سازمان دهي، رهبري و اعمال كنترل بر تلاش ها و كارهاي اعضاي سازمان و نيز مورد استفاده قرار دادن منابع سازمان براي دستيابي به هدف هاي اعلام شده از سوي سازمان مي باشد.

1 – Management

2 – Sport Management

3 – American Management Association

آيا مديريت علم [1] است يا هنر ^[2]  ؟

علم رشته اي از حقايق، دانشها كه تحت نظم و قاعده معيني در آمده و قابل اثبات است – علم چيزي است كه مشاهده مي شود. داراي نظام بوده و تعميم پذير است.

هنر :

هنر عبارت است از مهارت در انجام كاري كه بوسيله تجربه، تكرار و مشاهده بدست آمده باشد، آيا مديريت يك پديده اكتسابي است و يا با انسان زاده مي شود ؟

مديريت را آميزه اي از زمينه هاي ذاتي و توانائيهاي اكتسابي مي دانند. در زمينه هاي ذاتي مديران به مدد استعدادها ي نهفته در وجودشان سازمان را اداره، كاركنان را ارشاد و راهنمايي و اهداف را به مرحله نهايي مي رسانند. در زمينه هاي اكتسابي با فراگيري فنون و يافته هاي روز، تفكر علمي و منطقي را چراغ راه خود قرار مي دهند. در پديده مديريت هم مي توان از غريزه هاي ذاتي و با انسان زاده شده بهره گرفت و هم در اثر فراگيري تكنيك هاي خاص تخصصي روز مهارت مديريت را بصورت اكتسابي بدست آورد.

مقصود مديريت :

حصول اطمينان از دستيابي به هدف هاي سازمان و به حداكثر رساندن بهره وري و كارايي.

سازمان و نياز به مديريت

بيشتر مردم عضو يك سازمان هستند، مثل دانشكده، تيم ورزشي، يك گروه موسيقي ، برخي از اين سازمانها به صورت رسمي سازمان يافته اند – شركتهاي بزرگ اقتصادي، سازمانهاي آموزشي ( دانشكده ها ) و بعضي ها ساختار غير رسمي دارند، مثل يك تيم فوتبال محلي، حال سازمانها چه رسمي باشند چه غير رسمي ، از افرادي تشكيل مي شوند كه گرد هم مي آيند و گروه تشكيل مي دهند. زيرا آنها منافع خود را در اين
مي بينند كه همكاري كنند و در جهت تامين يك هدف مشترك به پيش بروند . . .  بنابراين هدف [3] يا مقصود يكي از اركان رسمي هر سازماني است . هدف ها متفاوتند – مثل پيروزي در يك مسابقه، سرگرم كردن مردم، فروش يك كالا. و هر سازماني براي تامين هدف داراي يك روش است كه آن را برنامه [4] مي گويند. برنامه به صورت چگونگي آماده  سازي يك تيم، تبليغ يك محصول. پس بدون برنامه نمي توان كاري كرد.

حرفه مديريت بطور كلي به سوالات زير پاسخ مي دهد :

چه مي خواهيم انجام دهيم ؟

( تشخيص و تعيين هدف  )

با چه برنامه اي مي خواهيم انجام دهيم ؟

( برنامه ريزي براي نيل به هدف )

با چه نظم و تشكيلاتي انجام مي دهيم .

 ( سازماندهي، ساختاري مناسب )

• ·   مديريت در سازمانهاي ورزشي به تشخيص فعاليت هاي لازم ، گروه بندي فعاليت ها با توجه به منابع انساني و مادي موجود ، دادن اختيار و عمل و ارتباط واحدهاي گروه بندي شده با يكديگر مي پردازد.

حركت افراد و گردش كار سازمانها از :

وضعيت موجود به وضعيت مناسب و مطلوب بي ترديد در راستاي :

1 – تشخيص و تعيين هدف = هدف گذاري

2 – برنامه ريزي براي نيل به هدف = برنامه ريزي سنجيده

3 – سازماندهي هوشمندانه = ساختار سازماني متناسب

4 – پيگيري ، نظارت و كنترل صورت مي گيرد.

مهارت هاي مديران

مديران براي انجام نقش هاي خود بايستي داراي مهارت ها و توانمنديهاي ويژه اي باشند :

1 – مهارت فني [5]  : توانايي در كاربرد دانش تخصصي يا تخصصي هاي ويژه ، فنون و ابزاري كه لازمه انجام وظايف خاصي است. بهره گيري از فنون و به ثمر رساندن اهداف.

2 – مهارت هاي ادراكي و تصميم گيري [6]  : توانايي فهميدن پيچيدگي هاي سازمان، تجزيه و تحليل معضلات، درك و آگاهي از واقعيتها درك عقايد متعدد و انتخاب بهترين.

3 – مهارت طراحي و حل مساله [7] : مديريت بايد توان حل مساله را به طريقي كه به نفع سازمان تمام شود، داشته باشد. يافتن راه حلهاي عملي براي مسايل سازمان.

4 – مهارت انساني و ارتباطي [8] : توانايي كار و برقراري ارتباط با مردم ، درك موقعيت و ايجاد و انگيزه كاري در افراد كه حياتي ترين مهارت لازم براي هر مديري است. همين كه فردي از سطح پايين به سطوح بالاتر سازماني ترفيع مي يابد. براي  اينكه مثمرثمر باشد، به مهارت فني كمتر و مهارت ادراكي ( مفهومي ) بيشتري نياز دارد.

5 – مهارت هوش عاطفي [9] : ظرفيت يا استعداد فرد براي شناختن احساسات خود و ديگران ، بر انگيختن خود و پيش بردن عواطف خوب و سالم در در روابط با ديگران . هوش عاطفي جنبه هاي غيرشناختي هوش را در بر مي گيرد با توانائيهاي اجتماعي و احساسي – عاطفي فرد سر و كار دارد – يك مدير خوب بايد توانايي فهم احساسات، حالات روحي و هيجانات خود را داشته باشد، نقاط قوت و ضعف خود را بداند ( خود آگاهي ) بر تكانه هاي عصبي ، احساسات و عواطف خود كنترل داشته باشد ( مديريت خود – كنترل عواطف )، نسبت

به احساسات و عواطف ديگران آگاه باشد ( همدلي ) ، هنر مراوده و ارتباط با مردم را بداند(مهارت اجتماعي – مديريت روابط ) در خود ايجاد انگيزش براي حركت به سوي اهداف نمايد ( خود انگيزي ) .